<<<مطالعه بخش دوم

بسم‌الله الرحمن الرحیم

اهداف قهرمان در سینمای دینی

بر اساس تعالیم و عرفان اسلامی، موارد زیر از اهداف قهرمان سینمای دینی است:

۱-آگاهی: در قرآن رسیدن به آگاهی، یکی از توصیه‌های ویژه‌ی خداوند است به آدمی و همان‌گونه که پیش از این بیان شد، مهم جهتی است که آگاهی‌ به حرکت انسان می‌دهد. انسان باید به خودش و نقش مهمش در هستی، به موضع‌گیری‌هایش در حوادث، به مسئولیت‌هایش در قبال نعمت‌هایی که به او عطا شده (نعمت زندگی کردن و فکر کردن)، آشنا باشد و پس از رسیدن به عمیق‌ترینِ آگاهی‌ها، به ناتوانی خود نسبت به پی بردن به حقیقت معرفت حق تن دهد؛ آن‌گونه که پیامبر اعظم (ص) که سر و پایش از هستی بیرون بود، می‌فرمایند: «خداوندا ما آن‌گونه که شایسته و حق تو بود، تو را نشناختیم». این عجزِ ناشی از معرفت، بسیار متفاوت است با عجز ناشی از نقصی که در سینمای امروز آن را مشاهده می‌کنیم. پس لازم نیست طبق گزاره‌های معمول در سینمای ایران، برای هم‌ذات‌پنداری مخاطب با کاراکتر قهرمان، در او ضعف‌هایی ایجاد کنیم، بلکه می‌توان انسانی کامل را نشان‌ داد و در نهایت عجز ناشی از معرفت عمیق را در او به نمایش گذاشت. این آگاهی را می‌توان در فیلم محمّد‌رسول‌الله به‌خوبی مشاهده کرد. در ظاهر، ما عبادتی از کودکی پیامبر (ص) نمی‌بینیم و فقط جست‌وجوهای محمّد را در جهت ایجاد معرفت و آگاهی در سکانس‌های مختلف مشاهده می‌کنیم و نتیجه‌ی آگاهی و شناخت محمّد از هستی خودش و خدایش مایه تفاخر او نمی‌شود و او را به بن‌بست نمی‌رساند، بلکه از این آگاهی و قدرت در جهت عشق ورزیدن به دیگران بهره می‌جوید.

۲-آزادی: آزادی اسلامی یعنی رهایی از آزادی و بی‌قیدی، یعنی آزادی از آزادی، یعنی اسیر هیچ ‌چیز نبودن حتی آزادی. و در نهایت یعنی حُر بودن… قهرمانی که صبر می‌کند تا حقیقت بر او آشکار شود و هر حدس و گمان و بدبینی‌ای را از خود دور می‌کند تا در فضای شبهه، ناگهان به گرداب فساد کشیده نشود. چقدر فیلم‌های این روزهای سینمای ایران پُر است از همین شخصیت‌های ناآگاه که خودشان را معیار قضاوت می‌دانند و به همه‌ چیز شک می‌کنند؛ به همسرانشان، جامعه‌شان و حتی به خودشان مشکوک‌اند و در نهایت متوجه اشتباه و یا درستی پندارشان می‌شوند و عمرشان را تلف شده می‌یابند! آزادی اسلامی یعنی بنده‌ی هیچ نبودن الا خداوند بزرگ؛ و جز نفس خویش هیچ‌کس را متهم نکردن، مگر تا معلوم شدن حقیقت مبین. اگر این‌گونه باشی، از دنیا و پستی‌وبلندی‌ها و درد و رنج‌هایش رها می‌شوی؛ زیرا در نظر اینچنین قهرمانی، دنیا منفور نیست، بلکه فقط کم است. اگر اسیرش باشی رنج است و اگر اسیرت باشد سود… این مهم در فیلم مجیدی به‌خوبی در شخصیت عبدالمطلب و عموی پیامبر (ص) تصویرسازی شده است. شخصیت‌هایی که دقیقاً نمی‌دانند این پسر کیست، اما از او محافظت می‌کنند تا حقیقت امر بر آن‌ها آشکار شود.

۳-عشق: بدون شک عشق دراماتیک‌ترین مفهوم در سینما فعلی است؛ اما حضور عشق در قهرمان فیلم اسلامی نباید تنها به دلیل ایجاد فضای شاعرانه‌ای باشد که عموماً در سینمای جهان شاهد آن هستیم، بلکه کاراکتر این فیلم باید بداند و یا تدریجاً به آن برسد که عشقی که برخواسته از عدالت و معرفت نباشد، فریبی بزرگ برای شانه خالی کردن از زیر بارِ مسئولیت رهایی مظلومان از ستم قدرتمندان است. کاراکتر عاشق در سینمای اسلامی باید عاشقِ رشد و بهروزی باشد و در این راه بی‌تفاوتی و سازشگری نداشته باشد؛ چراکه عشق می‌سوزاند و حتی خشم و جنگ و ستیز می‌آفریند و کسی که عاشق هستی است، زشتی را تحمل نمی‌کند و در برابر عوامل زشتی‌آفرین مصالحه نمی‌کند، چراکه عشق با بی‌تفاوتی نمی‌سازد و سازشگری را برنمی‌تابد؛ نکاتی که در فیلم مجید مجیدی به‌خوبی نمایان شده است و در سکانس به سکانس این اثر شاهد آن هستیم. در این فیلم، محمّد، کودکی است عاشق مردم و برای احقاق حق آن‌ها حتی با عموی خود، ابولهب، سازش نمی‌کند و از آن بزرگ مسیحی خرده‌گیری می‌کند که چرا وضع مردم شما تا به این حد پر از ظلم و جور است. پس عاشق در عرفان اسلامی یعنی عاشق حق بودن و عاشق حق با عاشقان دنیا و دشمنان حق همدم نمی‌شود.

۴-قدرت: قدرت در سینما بیش از هر موضوع دیگری مورد توجه قرار می‌گیرد. قدرتی که هر مخاطبی دوست دارد مانند قهرمان فیلم به آن دست پیدا کند و با آن به ماجراجویی بپردازد و کنترل و تسخیر عناصر طبیعی را به‌ دست بگیرد. انسان معاصر که خود را در میان دردها و رنج‌ها و بحران‌ها می‌بیند، راه فرار از این ‌همه را تنها در داشتن قدرتی غیرعادی می‌داند و به‌خوبی می‌تواند آن را در میان کاراکترهای سینمایی پیدا کند و با این قدرت بر هستی حاکم شود. این قدرت می‌شود مُسکنی برای رنج‌هایش، مخدری که او را روی پا نگه می‌دارد، هر چند برای ساعاتی معدود. در عرفان اسلامی قضیه فرق می‌کند. اینجا قادر حقیقی تنها خداست و تنها اوست که بر تمام هستی رهبر است و اگر کسی قدرتی دارد عاریتی از جانب اوست. پس قهرمان فیلم‌های اسلامی غره‌ی قدرت خود نمی‌شود و می‌داند تنها با خضوع و خشوع می‌توان به سرمنزل مقصود رسید و تنها صدا را جایی باید بالا برد و تنها زمانی قدرت‌نمایی کرد که حقی پایمال ‌شده باشد؛ چنانچه بر کسی مسلط شد، بداند که زمان اصلی قدرت‌نمایی رسیده است؛ یعنی زمان گذشت. در فیلم محمّد رسول‌الله هم این قدرت‌نمایی پیامبر اکرم (ص) را که مسلط بر محضر شریف خود و عالم می‌باشند، مشاهده می‌کنیم. محمّد کودکی است که هیچ ابزاری با خود حمل نمی‌کند و تنها سلاح قدرتمندش عشق و مهر و محبت به بشریت است. او امانت‌داری است مثال زدنی. چه زیبا بود آن صحنه‌ای که محمّد در برابر سربازان رومی خودش را برای نجات مستضعفان زیر سم اسبان می‌اندازد تا نشان دهد برای مسیحیان منجی‌ای آمده است. چه قدرتی احتیاج داشت محمّد برای این کار غیر از ایمانش؟ ایمان مایه قدرت مؤمن است. مهم‌تر از همه اینکه تو با قدرت و توانایی‌ات چه کسی را نشان می‌دهی؟ در چنین مواقعی، خود را می‌بینی یا خدای خود را؟ هیچ کجای فیلم محمّد رسول‌الله حس نشد که خدا حضور ندارد؛ هر کجا محمّد بود، خدای محمّد هم بود. چه زیباست و چه زیبا تصویر می‌شود دل‌خوشی‌های کودکی محمّد با خدایش.

۵-وحدت‌: برای وحدت وجود که به معنی وحدت خالق و مخلوق است، نمی‌توان توضیح روایی و قرآنی مستندی پیدا کرد و متأسفانه با معانی اشتباه به عرفان مسلمین (نه عرفان اسلامی) کشانده شده است و بیشتر شبیه امری احساسی و غیر مستند می‌ماند. این معنا بیشتر به درد مسیحیت می‌خورد که هنوز هم که هنوز است نمی‌تواند مفهوم تثلیث (کثرت در وحدت) را به گونه عقلانی مطرح کند. مقصود این نیست که در اینجا به مبحث وحدت وجود پرداخته شود. به طور کلی، قهرمان فیلم‌های اسلامی نباید با توجیه اسفار ملاصدرایی و وحدت وجود، ادعای خدایی کند و داد أنا‌الحق سر دهد؛ زیرا فقط فنا و حقیقت فنا، رمز وحدت و رسیدن به توحید است، توحیدی که محمّد، دیگران را به آن می‌خواند.