بسم الله الرحمن الرحیم

 

مقام معظم رهبری: «شورای عالی انقلاب فرهنگی را در واقع باید اتاق فرمان فرهنگی کشور یا ستاد عالی فرهنگی و علمی دستگاه‌های کشور اعم از دستگاه‌های فرهنگی و سایر دستگاه‌ها و مرکز مهندسی فرهنگی کشور به حساب آورد.»

 

جایگاه شورا

ستاد انقلاب فرهنگی، سال ۱۳۵۹ و همزمان با تعطیلی دانشگاه‌ها، با حکم امام خمینی(ره) تشکیل و در سال‌های بعد جایگاه آن به عنوان شورای عالی انقلاب فرهنگی و یکی از نهادهای بالادستی تقویت شد. به گونه‌ای که به حکم قانون، ‌«شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان مرجع عالی سیاستگذاری، تعیین خط مشی، تصمیم‌گیری و هماهنگی و هدایت امور فرهنگی، آموزشی و ‌پژوهشی کشور در چارچوب سیاست‌های کلی نظام محسوب می‌شود و تصمیمات و مصوبات آن لازم الاجرا و در حکم قانون است».

اهداف و وظایف شورا

نامگذاری شورا حکایت از آن دارد که محور اصلی کارکردهای آن مسائل فرهنگی کشور است. از همین رو است که اموری مانند: «هدایت و ساماندهی مدیریت کلان دستگاه‌های فرهنگی، آموزشی و پژوهشی و رسانه‌های کشور» و «تعیین سیاست‌های رسانه‌ای جمهوری اسلامی ایران» از وظایف این شورا در مدیریت کلان رسانه است. نکتۀ مهم آنکه شورای تخصصی هنر با وظایف مهم و اختصاصی در عرصۀ هنر از جمله «تدوین سیاست‌های کلان هنری جمهوری اسلامی ایران» باید همچون بازویی تخصصی، در بررسی و کارشناسی راهبردهای حوزه هنر عمل کند.

ظرفیت شورا

به عبارت دقیق‌تر، بر اساس قانون، عمده بار جریان‌سازی و رصد و هدایت فرهنگی کشور بر دوش شورای عالی انقلاب فرهنگی است. شورا به عنوان نهادی مستقل که از پشتوانه قانونی برخوردار است، توانایی وضع قانون و مطالبه اجرای آن را دارد. ظرفیتی این چنین که فراتر از قوا بتوان حرکت کرد و درخواست داشت، حکایت از اهمیت اهداف و کارکرد این مرکز دارد که هیچ مجموعۀ دیگری در دولت، مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام چنین وظیفه‌ای در مدیریت راهبردی فرهنگی بر عهده ندارند.

شورای عالی انقلاب فرهنگی رصدگری سیاست‌گذار است؛ قانون‌گذاری که با دست‌های باز و پشتوانۀ مالی، علمی، پژوهشی و تبلیغی می‌تواند حرکت کند و تمام ابعاد فرهنگی مطالبات خود را نیز در کنار قانون‌ساختنِ آن، محقق سازد.

آنچه انجام گرفته است

مرور فعالیت‌های شورا در این چند سال نشان دهنده فاصله عملکرد تا مطلوب مورد نظر رهبری است؛ آنجا که می‌فرمایند: «من از آغاز تا کنون این شورا را در قله تصمیم‌گیری برای مسائل فرهنگی کشور می‌دانسته‌ام. آن قله تصمیم‌گیری فرهنگی به معنای نگاه کلان و مهندسی عمومی فرهنگ کشور است.»

در حقیقت نگاه رهبری، نگاهی کلان و سیاست‌گذار و دقیق است اما عملکرد شورا، درگیری در مباحث اجرایی خُرد فرهنگی و علمی. نگاهی به مصوبات شورا در این دهه، خود گویای بی‌توجهی به کلان‌نگری و سیاست‌گذاری‌های فرهنگی است؛ هرچند که تلاش شده در بعد علمی فعالیت‌هایی انجام گیرد.

آنچه انجام نگرفته است

مهندسی فرهنگی محقق نمی‌شود، جز با رصد دقیق و بررسی همه جانبه، جز با برنامه‌ریزی و طرح نقشه و نظارت بر اجرای صحیح آن اما به نظر می‌رسد گستردگی وظایف در شورای عالی انقلاب فرهنگی، مانع از پرداخت دقیق و اصولی به موضوعات فرهنگی شده و این شورا تنها توانسته به طور ضمنی و ظاهری در مواردی که احساس نیاز کرده است، تنها به قانون‌گذاریِ صرف بپردازد.

در حقیقت باید گفت که با وجود تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی در همان ابتدایی‌ترین سال‌های انقلاب و علی‌رغم وسعت اختیاراتی که برای آن قائل شده‌اند، همچنان از فقدان نظام جامع فرهنگی که بتواند همۀ داشته‌ها، قوت‌ها، توانمندی‌ها و امکانات خود را در یک منظومه واحد و منطقی قرار دهد و به کار گیرد، رنج می‌بریم؛ هنوز به مدل عملیاتی و اجرایی برای فرهنگ نرسیدیم که هم ناظر بر دفع توطئه دشمنان باشد، هم نوآورانه و متهورانه و هم پاسخگوی نیازها و مطالبات و سلایق مردم باشد.

البته نمی‌توان منکر شد که شورا تلاش کرده است در مسائل مهم فرهنگیِ روز که نیاز به حضور و نظر وجود دارد، ورود داشته باشد.