بسم‌الله ‌الرحمن‌ الرحیم

مجید مجیدی خاطره‌ای زیبا و شنیدنی از اولین بیننده فیلمش تعریف کرد، اکرانی که کسب رضایت تماشاگر فیلم برایش آرزو بود و این اکران یکی از پر استرس‌ترین لحظات زندگیش بوده‌ است.

اولین کسی که فیلم محمد (ص) را دید حضرت آقا بودند، به هر حال ایشان بانی و ایده‌ دهنده فیلم بودند. در طول سال هم مرتب گزارش‌ها را به ایشان می‌دادیم و در جریان ساخت و ساز کار بودند و حتی روزهای آخر فیلم هم بازدیدی از شهرک داشتند، بازدیدی که قرار بود ۲ ساعته باشد ولی ۶ ساعت طول کشید و ایشان با یک ذوق خاصی تمام شهرک را بازدید کردند. بازدید ایشان در قالب فیلمی در حال تهیه است که بعدها نمایش داده می‌شود. فیلم قبل از نهایی شدن حدود ۳ ساعت و ۲۰ دقیقه بود، در بهمن ماه، قبل از انجام دادن کارهای نهایی روی فیلم، فیلم را آماده کردیم که حضرت آقا ببینند و اگر نظر خاصی درباره اصلاح فیلم دارند بگویند تا انجام دهیم.

بعد از نماز مغرب و عشاء بود که برای نمایش به حسینیه امام خمینی (ره) رفتیم. در آنجا دوستان گفتند ۳ ساعت و ۲۰ دقیقه زمان طولانی‌ای است و بخصوص که از عمل جراحی ایشان زمان زیادی نگذشته بود و دوران نقاهت را می‌گذراندند. قرار شد که با حضرت آقا این بحث را مطرح کنیم که وسط فیلم یک زمان استراحتی بگذاریم که ایشان استراحت کنند .

مجید مجیدی، در پنجمین همایش هیئت‌های محوری و برگزیده کشور، خاطره زیبای اولین اکران فیلم محمد (ص) را بیان کرد که به جرأت می‌توان گفت در مدتی که این خاطره نقل می‌شد، سکوت زیبایی که نشان از شوق شنیدن بود بر سالن همایش حکم‌ فرما شد. در ادامه این خاطره را به زبان مجیدی می‌خوانید:

در بالای حسینیه یک سالن ۳۰ – ۴۰ نفری تجهیز شده بود که فیلم نمایش داده شود. در مسیر حرکت به سمت محل نمایش گزارش‌های تکمیلی را به حضرت آقا دادم و گفتم فیلم چنین زمانی دارد و اگر شما اجازه بدهید، وسط فیلم توقفی باشد تا شما استراحتی بکنید. آقا در جواب فرمودند: «حالا ببینیم چه می‌شود».

گفتنی است که این پیشنهاد را به این خاطر دادم که تجربه فیلم دیدن حضرت آقا را داشتم، چه حضوری و چه اینکه از دوستان شنیده بودم؛ مثلا ایشان بچه‌های آسمان را در دو نوبت دیده بودند.

آقا با همه اهل‌بیتشان برای تماشای فیلم آمده بودند و خانم‌ها پشت پرده‌ای که آماده شده بود، نشستند، من هم دقیقا کنار حضرت آقا نشستم، طبق روال مرسوم کنار آقا هم یک میز عسلی کوچک بود که روی آن یک لیوان آب قرار داشت.

فیلم شروع شد و آقا در شروع فیلم فرمودند: «چه شروع زیبایی!» همین را گفتند و بعد هیچی. فیلم جلو رفت و نیمی از فیلم گذشت و دیدم حضرت آقا هیچ حرکتی نمی‌کنند و من هم که حاصل ۷ – ۸ سال تلاش‌هایم را خدمت ایشان آورده بودم، فشار زیادی را تحمل می‌کردم؛ از این نظر که بفهمم بالاخره نظر ایشان چیست.

حضرت آقا اصلا تکان نمی‌خوردند و من هم نمی‌توانستم برگردم و چهره ایشان را ببینم، چون درست کنار ایشان بودم و اگر میخواستم صورت ایشان را ببینم، باید کامل برمی‌گشتم. خیلی ترسیده بودم و گفتم الان برگردم و ببینم که آقا حواسشان به فیلم نیست و یا خوابشان برده که دیگر هیچی. همین‌طور صلوات می‌فرستادم تا در یک موقعیت مناسب ببینم چه می‌شود.

نمی‌توانستم برگردم و پشت سرم را هم نگاه کنم، برگردم چه بگویم؟! همه اعضای دفتر پشت سرم نشسته بودند.

نیمه‌های فیلم گذشته بود، دیدم که حضرت آقا دستشان را حرکت دادند، دست که حرکت کرد، من برگشتم و دیدم که برای ایشان قرص آوردند و حضرت آقا برای گرفتن قرص دستشان را دراز کرده‌اند. صحنه دلچسبی که دیدم این بود که ایشان چشم از پرده برنداشتند و همین‌طور به پرده زل زده بودند و بدون اینکه نگاهشان را برگردانند، قرص را گذاشتند داخل دهان و لیوان آب را هم نگاه نکرده، برداشتند و میل کردند؛ معمولا کسی که بخواهد آب بخورد به طور طبیعی نگاهی به آب می‌اندازد.

با دیدین این صحنه که کوچکترین حرکتی در نگاه ایشان نبود، دلم قرص شد و در دلم گفتم خدا پدر آن کسی را که برای آقا قرص آورد، بیامرزد.

فیلم تمام شد، ایشان حتی تیتراژ فیلم را که ۷ دقیقه بود تا آخر دیدند. چراغ‌ها که روشن شد، برگشتم دیدم که چهره آقا می‌درخشد و چشم‌های ایشان یک درخشش خاصی داشت و من آقا را تا به حال این‌قدر خوشحال ندیده بودم. بعد از اتمام فیلم ایشان گفتند، آفرین، آفرین، احسنت، ماشاءالله و بعد به من نگاه کردند و گفتند: «آقای مجیدی، همین الان – ساعت ۱۱ شب بود ـ اگر یکبار دیگر فیلم را پخش کنند، می‌نشینم و می‌بینم».

ایشان بعد از فیلم تعابیر زیبایی نسبت به فیلم به کار بردند و خیلی جالب است  که بدانید بعد از این همه نقد که درباره فیلم نوشته شده ـ نقدهای مثبت را می‌گویم ـ هیچ کدام از زاویه‌ای که حضرت آقا دیدند‌، به فیلم نپرداخته‌اند.

ایشان گفتند که من خیلی فیلم نمی‌بینم ولی رمان زیاد می‌خوانم. در رمان، نویسنده وقتی که به خلق یک صحنه درام و صحنه بزرگ می‌رسد و وقتی نمی‌تواند درست آن را بیان کند، صحنه را دور می‌زند و از کنارش عبور می‌کند و در دل خود ماجرا نمی‌رود. ایشان گفتند دیدم در فیلم تا وسط ماجرا رفتید و معرکه بود و حتی فراتر از این هم رفتید.

یکی از صحنه‌های مورد توجه ایشان صحنه طواف پرستوها بر گرد کعبه بود؛ در هیج جای سوره فیل گفته نشده که ابابیل در ابتدا می‌آیند و کعبه را طواف می‌کنند، اولین‌بار که حج مشرف شده بودم، برای تشرف به مسجدالحرام، طبق برنامه‌ای که مرسوم است، سرم را پایین انداختم و سجده کردم و بعد از سجده که سرم را بالا آوردم، کعبه را دیدم در حالی که جمع کثیری از پرستوها در آسمان در طواف کعبه بودند، این تصویر در ذهن من بود و این صحنه در فیلم از آنجا آمد.

ایشان نکات بسیار تکنیکی را فرمودند و الحمدالله اکران خیلی خوبی بود. به برکت نام حضرت محمد (ص) بار سنگینی که روی دوشم بود برداشته‌ شد.

منبع: حلقه وصل