بیانات حجت الاسلام سید مهدی سجادی در هیئت فاطمیون حوزه هنری مورخ 1401.04.28

بسم الله الرحمن الرحیم

به مناسبت ایام عید غدیر نکاتی را از سوره مائده بیان خواهم کرد.

به تحلیل شیعیان آیه سوم سوره مائده به ماجرای غدیر اشاره دارد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا». قسمت دیگری از ماجرای غدیر نیز در آیه ۶۷ همین سوره اشاره شده است: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ». باید دید چرا خداوند متعال ماجرای جانشینی پیامبر اکرم را مستقیم مطرح نمی‌کند و چرا آیات غدیر در سوره مائده آمده است.

یکی از رویکردهای مطالعات قرآنی در غرب، مطالعه قرآن با رویکرد ساختار سوره‌ای است. در این شیوه، نظم و چینش آیات قرآن را بر مبنای هر سوره می‌دانند. هر سوره از قرآن یک غرض واحد، یک درس و یک عنوان اصلی دارد. همچنین سیاق‌هایی در هر سوره قرار دارد که درس و عنوان و هدف اصلی آن سوره را توضیح می‌دهد. با این کار به این می‌رسند که آیا زبان قرآن، زبانی از هم گسیخته و پراکنده‌گویی است یا خیر؟

نکته دیگر این است که آیا بلاغت و فصاحت در بیان یک سری موضوعات و هدایت مخاطب، باید به شکل کتاب‌های درسی امروزی باشد؟ نظم کتاب‌های درسی و علمی امروزی را به دوران پساارسطویی ارجاع می‌دهند؛ حتی معتقدند گفت‌وگوهای افلاطونی نظم کتاب‌های امروزی را ندارد. کشیشی بلژیکی به نام میشل کوئیپرس، کتابی درباره نظریه نظم نامتقارن صور قرآن دارد، که با بررسی بلاغت زبان‌های سامی این کتاب را به رشته تحریر درآورده است. او بیان می‌کند که قرآن کریم نظمی دارد که در اسلوب و سیاق زبان‌های سامی گذشته قابل قبول است و نمونه‌هایی را برای آن می‌آورد.

ما معتقدیم قرآن نظم خاص خود را دارد و ما باید بفهمیم که خداوند متعال با ما چگونه سخن می‌گوید و نباید این انتظار را داشت که در قرآن همانند کتاب‌های درسی امروزی، فهرست‌بندی، مقدمه و فصل‌بندی ارائه داده باشد. ما باید نظم قرآن را بیابیم و خود را با آن تطبیق دهیم.

یکی از سوره‌های بزرگ قرآن سوره مائده است که 120 آیه دارد. باید دید که آیا می‌توان با رویکرد ساختار سوره‌ای، نظمی درون این سوره پیدا کرد که جایگاه مسئله غدیر در آن پیدا شود یا خیر؟ در دسته‌بندی کلی، سوره‌های قرآن به سیاق‌های[1] کوچک‌تر تقسیم می‌شود. سوره مائده را می‌توان به چهارده سیاق تقسیم کرد؛ البته با  بررسی بیشتر حدود بیست سیاق از این سوره احصا می‌شود. این سیاق‌ها، عنوان کلی سوره را توضیح می‌دهند. عنوان کلی سوره مائده در ابتدای آن آمده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»ۚ  ای کسانی‌که ایمان می‌آورید باید به عهدهایی که در این سوره هست، وفادار باشید. به عبارت دیگر عنوان سوره مائده عهد است. واژه عهد یادآور کتاب‌های عهد جدید و عهد قدیم است. گویا یهود و نصارا نیز عهدی با خداوند متعال داشته‌اند. در سوره مائده بیان می‌شود، که آن‌ها عهدی با خداوند داشتند؛ عهد آن‌ها نیز همان چیزی است که در سوره مائده بیان می‌شود. در واقع عهدی که یهود و نصارا با خداوند متعال داشتند، آن چیزی نیست که تحریفش می‌کنند: «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ». خداوند متعال در این سوره می گوید که شما آن عهد دوگانه را تحریف کردید. قسمتی از آن را که از جانب شما انعطاف‌ناپذیر بود، کنار گذاشتید و پنهان کردید و قسمت صامت آن را، که با آن می‌توانستید هر کاری را انجام دهید، آن را نگه داشتید و این شروع قرارگرفتن شما در جریان باطل است. در واقع یهود و نصارا خود را در جریان حق می‌دانستند و چه شد که در جبهه مقابل قرار گرفتند؟ خداوند متعال در این سوره به مسلمانان هشدار می‌دهد که اگر شما هم بخش انعطاف‌ناپذیر عهد خداوند را کنار بگذارید و بخش صامت آن را، که می‌توانید تغییر دهید نگه دارید، شما هم اهل تحریف شوید، در این صورت شما را به یهود و نصارا منضم می‌کنم و شما را جزء آن‌ها حساب می‌کنم: «وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ».

عناوین بیست سیاق سوره مائده بر مبنای دسته بندی آیات بدین شرح است:

·       سیاق اول:

آیات یک تا شش که عنوان آن وفای به پیمان، تقید به دینِ کامل شده و نعمت تام شده است. خداوند متعال برخی شرعیات را مطرح می‌کند: «أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ…». در میان این شرعیات، که از احکام فردی شروع  می‌شود و به احکام اجتماعی می‌رسند، «َتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ». در میان این آیه‌ها، در آیه ۳ خداوند مفهومی را بیان می‌کند: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نعمتی». به این دوگانه‌هایی که در سوره مائده هست دقت کنید: اکمال دین، اتمام نعمت.

دین یعنی شرعیات، وقتی انسان‌ها به این شرعیات عمل می‌کنند، ظرف وجودشان را برای پذیرفتن نعمتی آماده می‌کند. اگر انسان‌ها آن نعمت تام‌شده را در این دین کامل‌شده ضرب کنند، ثمره‌اش رضایت خداوند متعال می‌شود: «وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا». در غیر این صورت، ثمره خاصی ندارد. بلکه انسان‌ها را به سقوط می‌کشاند.

در ادامه آیات دوباره احکام و شرعیات مطرح می‌شود. در آیه ۶ خداوند متعال بیان می‌کند که می‌دانید دلیل مطرح‌کردن شرعیات در میان این عهدها چیست؟ این پاسخ سؤالی است که چرا ماجرای غدیر در سوره مائده و لابه‌لای مسائل فقهی بیان شده است. خداوند در آیه ششم می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ…». آیه درباره وضو است. یکباره خداوند در آخر آیه می‌فرماید، این پنج آیه‌ای که به شرعیات پرداخته، «مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ» برای ایجاد سختی بر شما نیست. «وَلَٰكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ» فلسفه جعل این احکام تطهیر وجود شماست. «وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ…». برای اینکه این ظرف وجود، توانایی و قابلیت دریافت نعمت تام‌شده‌ای را که در این سوره به آن می‌پردازد، داشته باشد.

خداوند متعال می‌گوید اگر کسی حج می‌رود و شرعیات حج را که با جزئیات در این سوره و سوره‌های دیگر بدان‌ها اشاره شده است، عمل می‌کند، برای رسیدن به آن نعمت است. شرعیات موضوعیت ندارد، طریقیت دارد و مقدمه است. یعنی حج را که انجام دادید و تا آخرش رفتید و اعمال سخت آن را انجام دادید: «تمام الحج لقاء الامام…» حج را انجام دادید که ظرف وجودت تطهیر شود که بتوانی به لقاء امام برسی.

·       سیاق دوم:

این سیاق آیات هفتم تا یازدهم را در بر می‌گیرد و به ماجرای وفای عهد در قبال نعمت ولایت که در عالم ذر از همه انسان‌ها گرفته شده است، اشاره می‌کند. خداوند از انسان‌ها پیمان گرفته که در قبال نعمت ولایت انسان‌ها خوب رفتار کنند.

·       سیاق سوم:

موضوع آیات دوازدهم و سیزدهم وفای به پیمان تقید بنی‌اسرائیل به میثاق اطاعت‌کردن از دوازده نقیب است. دلیل طرح بحث دوازده نقیب در این سوره و دلیل طرح این موضوع که خداوند متعال می‌فرماید ما از شما بنی‌اسرائیل پیمان گرفتیم که دوازده نقیب را باید اطاعت کنید، مهم است.

·       سیاق چهارم:

آیه چهارده، عهد عمل‌کردن مسیحی‌ها به میثاق ولایت و تبعات عمل‌نکردن به این میثاق است. «وَمِنَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ أَخَذْنَا مِيثَاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ». آن‌ها این میثاق را رها کردند و ثمره‌اش «فَأَغْرَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ» شد. بدون وجود ولی و ولایت، فقط متنی صامت در دسترس است که هر کس برداشت خود را از آن دارد و این‌گونه فرقه‌ها ایجاد می‌شوند. همان‌طور که مسیحی‌ها با یکدیگر نزاع دارند که کدام انجیل یا کدام فرقه صحیح است و کدام غلط. خداوند به مسلمانان هشدار می‌دهد که شما این‌گونه نشوید.

·       سیاق پنجم:

آیات پانزدهم و شانزدهم دوگانه دیگری را مطرح می‌کند؛ عهد پرداختن اهل کتاب به نور و کتاب مبین. خداوند می‌فرماید که من کتاب تورات و انجیل را فرستادم، ولی همراه آن نوری فرستادم «قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتَابٌ مُبِينٌ». شما کتاب را که صامت بود گرفتید و گفتید به آن عمل می‌کنیم و نور را پنهان کردید، خود را علمای بنی‌اسرائیل خواندید و مسائل دیگر همچون ربا را وارد کتاب کردید.

·       سیاق ششم

آیات هفدهم تا نوزدهم که خداوند متعال از اهل کتاب عهد می‌گیرد که در مسئله ولایت غلو نکنند.

·       سیاق هفتم

آیات بیست تا بیست و شش که عهد خداوند متعال از بنی‌اسرائیل برای جهاد در راه خدا است، در ازای نعمت ولایتی که به آن‌ها اعطا شده است.

·       سیاق هشتم

آیات 27 تا 34 که عهد شرط تقوا از هابیل و قابیل فرزندان آدم است، برای رسیدن به نعمت ولایت و تبعات نقض آن. شرط انتخاب‌شدن به عنوان وصی حضرت آدم، تطهیر وجود است و شرط آن تقواست. برای بررسی تقوا، باید قربانی می‌دادند. اما اجرای دستور قربانی از قابیل قبول نشد. «فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ». قابیل به جای رفع مشکل تقوایش، برادر خود را که به عنوان وصی انتخاب شد، کشت.

·       سیاق نهم

آیات ۳۵ تا ۴۰ عهد لزوم استفاده از وسیله برای رفتن به سوی خدا و تبعات نقض این عهد است: «وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ».

·       سیاق دهم

آیات ۴۱ تا ۴۷ درباره عقد قبول حکم رسول خدا بین اهل کتاب و تبعات نقض آن است. از اینجا با نپذیرفتن حکم رسول خدا ارتداد قوم او شروع می‌شود.

·       سیاق یازدهم

آیات ۴۸ تا ۵۰ پیمان تقید به منهاج ولایت خدا است: «لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا». خداوند متعال خطاب به مسیحیان، یهودیان و مسلمانان می‌فرماید که برای هر کدام از آن‌ها شریعت و منهاج قرار داده است. مقصود از شریعت «الیوم اکملت لکم دینکم» است تا وجود انسان‌ها تطهیر شود. مقصود از منهاج نعمتی است که تام می‌شود. اما شریعت را گرفتند و منهاج را نپذیرفتند و این عهد را زیر پا گذاشتند.

·       سیاق دوازدهم

آیات ۵۱ تا ۵۳ به عقد پیمان عدم تولی یهود و نصارا و تبعات نقض آن اشاره دارد. خداوند می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ…» اگر تحت ولایت آن‌ها بروید، از آن‌ها می‌شوید.

·       سیاق سیزدهم

آیات ۵۴ تا ۵۹ درباره عقد تولای ولایت الله و رسول و اهل بیت علیهم السلام است: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا …».

·       سیاق چهاردهم

در آیات ۶۰ تا ۶۴ خداوند عقد پیمان گرفته است که این اعتقاد را داشته باشند که دستان ولایت خدا باز است و  خداوند با ولایتش عالم را اداره می‌کند. آن‌ها می‌گفتند: «یدالله مغلوله». خداوند می‌گوید در پاسخ باید بگویید «بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ».

·       سیاق پانزدهم

در آیات ۶۵ تا ۶۹ به عقد اقامه‌ ما انزل الله و تبعات نقض آن پرداخته است. خداوند خطاب به مسیحیان و یهودیان می‌گوید: «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ…». ما انزل الیهم من ربهم چیزی غیر از کتاب آسمانی است.

·       سیاق شانزدهم

آیات ۷۰ تا ۷۱ درباره عقد میثاق بنی اسرائیل و تبعیت از رسولان و تبعات نقض آن است.

·       سیاق هفدهم

آیات ۷۲ تا ۷۷ درباره عقد اعتقاد به توحید از مسیحیان است که به آن‌ها می‌گوید به جای قائل‌بودن به تثلیث، توحید را بپذیرند.

·       سیاق هجدهم

آیات ۷۸ تا ۸۶ عقد ایمان بنی‌اسرائیل و تبعات نقض آن است. خداوند متعال می‌فرماید اگر این  عقد را  نقض کنید و به «ما انزل الله» یعنی به موضوع ولایت نپردازید، کم‌کم به کفار ملحق می‌شوید. یعنی مسلمانان یهودی و مسیحی می‌شوند و یهودیان و مسیحیان به کفار ملحق می‌شوند. ثمره‌اش نیز دشمنی‌کردن با جریان حق است: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا ۖ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ…».

·       سیاق نوزدهم

آیات ۸۷ تا ۱۰۹ به عقد عمل به بعضی شرعیات برای طیب‌شدن اشاره می‌شود. در این سیاق خداوند برخی شرعیات را مطرح می‌فرماید. سپس ادامه می‌دهد که پیامبر فقط به شما ابلاغ می‌کند: «مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ…» اما این نکته نیز ذکر می‌شود که اگر به آن عمل نکنید، خبیث می‌مانید. خبیث به معنای کثیف و آلوده است و اگر عمل کنید، طیب می‌شوید: «قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ…».

·       سیاق پایانی

این سیاق وجه تسمیه سوره است و به موضوع عهد پیمان از حواریون برای رفتار مناسب در قبال سفره ولایت خداوند است که برای آن‌ها نازل شد. این بیست سیاق  همگی درباره عهد است؛ عهد و پیمانی که در هر دو بخش دین یعنی شریعت و منهاج باید بدان‌ها عمل شود. قرآن به مسلمانان می‌گوید، آنچه از یهود و نصارا یاد می‌گیرند و ادامه می‌دهند، یعنی بیان «حسبنا کتاب الله» و کافی‌دانستن شریعت، خطرناک است و این را به یهودیان نسبت می‌دهد.

اگر یکی از مسلمانان به این جریان دامن بزند، جزء یهود و نصارا می‌شود: «وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ». البته تأکید می‌شود که یهود و نصارایی که به این جریان دامن بزنند، جزء کفار حربی می‌شوند و بغضا و عداوت با خداوند را آغاز می‌کنند. در این سوره در واقع به این موضوع اشاره می‌شود که چرا یهود امروز دشمن اصلی مسلمانان است.

منطقه خاورمیانه مرکز ادیان ابراهیمی است و همگی اذعان دارند که ادیان ابراهیمی هستند و اشتراکات زیادی از جمله سرزمین‌های مقدس مشترک دارند اما دعواهای دنیا بر سر همین ادیان و پیروان آن‌ها است. در واقع لائیک‌ها در یک طرف عالم هستند و در طرف دیگر ادیان ابراهیمی حضور دارند که به دشمنی با یکدیگر مشغولند.

در این سوره خداوند بیان می‌کند که در اثر عمل به شرعیات، فرد خود را خوب و متمایز از دیگران می‌پندارد و انرژی بسیاری درون خود می‌یابد که می‌خواهد آن را صرف کار برای خدا کند؛ اما اگر شریعت بر ریل منهاج ولایت حرکت کند، به مقصد می‌رسد در غیر این صورت باعث نابودی می‌شود. از این رو با عمل به شرعیات بدون قرارگیری بر ریل منهاج ولایت، فرقه‌ای همچون داعش شکل می‌گیرد. یعنی فرد شرعیات دین اسلام را می‌گیرد و به آن عمل می‌کند، انرژی‌اش زیاد می‌شود و وجودش تا اندازه‌ای مطهر می‌شود که باعث می‌شود انگیزه‌های خدایی پیدا کند. اما از آنجا که بر ریل درستی قرار ندارد، به مقصد نمی‌رسد. ابلیس به دنبال همین موضوع است و ریل را کج می‌کند: «الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا».[2]

در این سوره این موضوع مطرح می‌شود که دین کامل شده و شرعیات را پیامبر در طی دوران رسالتش فرموده است؛ آنچه باقی مانده منهاج است. پیامبر می‌داند که با بیان منهاج مسلمانان پای این ولایت نمی‌ایستند. با این حال خداوند می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ…» و البته «وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ». خداوند متعال آن‌ها را با اینکه از مسیر حج بازمی‌گردند، حتی مؤمن یا مسلمان نمی‌خواند و از واژه «ناس» استفاده می‌کند و البته از آنجا که تحت تولای یهود رفته‌اند، عداوت و بغضا پیدا کرده‌اند و قصد دارند پیغمبر را نابود کنند. خداوند هشدارها را از قبل داده است: «وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ».

مطابق اسناد تاريخی، برخی از سران جریان مخالف غدیر، تا لحظات آخر که نزد پیامبر حضور داشتند، کتابچه‌هایی از زیر قبای آن‌ها خارج می‌شد و سریع آن را پنهان می‌کردند و فرار می‌کردند. برای اصحاب سؤال ایجاد می‌شد که آن کتابچه‌ها چه بود و پیامبر پاسخ می‌داد که این‌ها تکه‌هایی از تورات و حرف‌های علمای یهود است. یعنی این افراد هنوز به سراغ یهودیان می‌روند: «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ»[3]. هنگامی که آیه‌ای نازل می‌شد، به سراغ علمای یهود می‌رفتند و درباره آنچه خداوند گفته است، سؤال می‌کردند. مثلاً نحوه وضوگرفتن یا اعمال حج را که پیامبر به آن‌ها آموخته بود، نزد علمای یهود می‌بردند تا تأییدی بر آن بگیرند و آن‌ها می‌گفتند: «أُوتيتُمْ هذا فَخُذُوهُ …». اگر گفته است این گونه وضو بگیرید، اشکالی ندارد. اما وقتی دستور مربوط به مسئله جانشینی و نقیب[4] را نزد علمای یهود بردند، آن‌ها تأکید کردند که این موضوع را نپذیرید چراکه «نَخْشَىٰ أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ…»[5] اگر قبول کنید، بدبختی‌تان آغاز می‌شود. می‌گفتند اینکه خداوند دستور داده پیامبر پسرعمویش را جانشین کند، دروغ گفته است.

خداوند متعال دو مثال از قومی که این عهد را قبول کرده‌اند، بیان می‌کند. یکی از این دو قوم، حواریون هستند که ولایت را در قالب مائده معنوی پذیرفتند. شریعت عیسوی را به همراه منهاج یعنی ولایت قبول کردند. این حواریون همچون حضرت عیسی(علیه‌السلام)، به خاطر نور ولایت مرده زنده می‌کردند و نابینا را شفا می‌دادند. به عبارت دیگر آن توانایی که خداوند در اثر تأیید روح‌القدس به حضرت عیسی(علیه‌السلام) عطا کرده بود، در قالب مائده‌ای معنوی عرضه کرد و حواریون را نیز بر سر این سفره نشاند و از آن‌ها عهد گرفت که اگر می‌خواهند از ولایت استفاده کنند باید شروطی را بپذیرند در غیر این صورت کافر می‌شوند.

قوم دیگری که عهد سوره مائده را پذیرفتند، قوم حبی هستند. خداوند ویژگی‌هایی برای این قوم بیان می‌کند همچنین تأکید می‌کند که آن‌ها به حزب الله تبدیل می‌شوند و منسوب به خدا هستند. هنگامی که این قوم شکل بگیرد، هیچ وقت شکست نمی‌خورد تا به ظهور برسد: «هم الغالبون». جورج جرداق مسیحی نیز علی را دوست دارد، اما دریافت نور ولایت فراتر از دوست‌داشتن است. آن‌که این نور را دریافت کرده، توانایی بالقوه تبدیل‌شدن به حزب الله را دارد.

خداوند مصداق قومی را که به هشدارهای خداوند گوش نکردند اعراب صدر اسلام می‌خواند. خداوند در ۷ جای قرآن کریم به آن‌ها هشدار می‌دهد. مدام تأکید می‌کند که رفتن به سمت یهود و نصارا و گرفتن شریعت و جدایی از ولایت باعث خارج‌شدن از دین می‌شود. اما آن‌ها نمی‌پذیرند و خداوند می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ…». کار این قوم به جایی رسید که روز عاشورا در مقابل پسر پیامبر ایستادند. سیدالشهدا(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «یهود امت در مقابل من ایستاد».

[1]. سیاق: مجموعه آیاتی که به هم ربط دارند.

[2]. سوره هود، آیه ١٩

[3]. سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ ۚ فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ ۖ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئًا ۖ وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ

[4]. وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا ۖ وَقَالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ ۖ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآمَنْتُمْ بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۚ فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ

[5]. فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَىٰ أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ ۚ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ