<<< مطالعه بخش دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

نمادهای پرکاربرد در تعزیه

* اسب

اسب در فرهنگ ایرانی به دو صورت نیک و بد جلوه می‌کند؛ چنان‌که هم نماد پاک‌ترین موجود است، هم نشان زشت‌ترین عنصر. اسب را از سویی نماد فرشته (اسب سفید) می‌دانند که فرشته تیشتر نمونۀ آن است و از سوی دیگر نشان دیو (اسب سیاه) و دیو اَپُوَش مصداق آن.[۱] با این توصیف اسب سیاه نماد مرگ و اسب سفید نشان زندگی است.

چنانچه ملاحظه می‌شود، اسب از دیرباز مورد علاقه ایرانیان بوده است. به نحوی که در فرهنگ اساطیری و تاریخی ایرانیان، اسامی اسب‌هایی چون شبرنگ بهزاد، رخش و شبدیز دیده می‌شود. این اسامی به ترتیب برای اسب‌های سیاوش، رستم و خسروپرویز ذکر شده است.

اسب در فرهنگ اسلامی نیز جایگاه ویژه‌ای دارد. در بیان ائمه اطهار(علیهم‌السّلام) برخی از اسب‌ها تمایز خاصی نسبت به سایر حیوانات داشته‌اند. از آن جمله می‌توان به براق، اسب رسول خدا(صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم)، دُلدُل، اسب حضرت علی(علیه‌السّلام)، و ذوالجناح، اسب امام حسین(علیه‌السّلام)، اشاره کرد.

اسب با ورودش در تعزیه، نه‌تنها ارزش گذشتۀ خویش را از دست نداد، بلکه از معنایی نمادین بهره‌مند و مقدس شد. بنابراین اسب در تعزیه نیز به نمادی برای مرگ و زندگی بدل شد.

در کتاب الفتوح از ذوالجناح، اسب حضرت اباعبداللّه(علیه‌السّلام)، سخن رانده شده است؛ به این صورت که: «چون اهل‌بیت حسین(علیه‌السّلام) صدای اسب آن حضرت را شنیدند، پنداشتند که امام حسین(علیه‌السّلام) از میدان مراجعت کرده است. پس اطفال و خواهران آن جناب از خیمه‌ها بیرون دویدند. دیدند که اسب امام حسین(علیه‌السّلام) بی‌صاحب و غرقه به خون گرد خیمه‌ها همی گردد و شیهه همی زند، دانستند که حال چیست».[۲] اینجاست که اسب تقدیس می‌شود و شأن نمادین می‌یابد. حیوان، یال خود را به خون آغشته می‌سازد و به این وسیله از بی‌رنگیِ صرف بیرون می‌آید. یالِ سرخ‌شده از خون آغازی می‌شود بر یک پایان؛ آغازی پایدار، چراکه رنگ سرخ، پایدارترین رنگ‌هاست. این‌گونه شیعه با اجرای تعزیه و واردکردن اسبی سفید و غرقه در خون (نماد ذوالجناح) در اجرا، پایداری و استمرار واقعۀ کربلا را به رخ می‌کشد و گوشزد می‌کند و انتظار را نوید می‌دهد.

* کبوتر

کبوتر نماد پیام‌رسانی و خبررسانی است و در قصص اسلامی و داستان‌های سایر ملل و اقوام نقش مؤثری دارد؛ برخلاف آیین میترا که کلاغ نماد این امر است. در داستان طوفان نوح، کبوتر برای آن حضرت از خشکی خبر می‌برد و با این توصیف، نماد روح حیات و جان است. در تعزیه کبوتر معمولاً بر گردۀ خونین ذوالجناحی جای دارد که از میدان نبرد بدون امام بازگشته است و خبر شهادت امام را به ارادتمندان سیدالشهدا(علیه‌السّلام) می‌رساند. همین وجود کبوتر بر گردۀ ذوالجناح خونین، از استمرار حیات نهضت اباعبداللّه(علیه‌السّلام) در عین ریخته‌شدن خون ایشان نشان دارد.

* خون

خون در تعزیه به معنایی غیر معمول است و به عنصری مقدس و برانگیزنده مبدل می‌شود؛ چراکه تداعی‌گر خون مظلومان تاریخ همچون هابیل، یحیی، سیاوش و… و سرانجام خون به ناحق ریخته‌شدۀ امام حسین(علیه‌السّلام) و اصحاب باوفای ایشان در واقعۀ جانگداز کربلا می‌شود. چنان‌که پیشتر ذکر شد، خون بدل به آغازی می‌شود بر یک پایان؛ چرا که سرخی شفق در پس سیاهی شبانه است و به تعبیر عارفانه، تبدیل واجد است به واحد و فنای فانی است در باقی. به همین سبب است که نقل کرده‌اند اباعبدالله الحسین(علیه‌السّلام) دو مرتبه در کربلا خون را وسیله‌ای برای نمایاندن مظلومیت خویش می‌کنند. باری به هنگام اصابت تیر سه شعبه به گلوی مبارک علی اصغر(علیه‌السّلام)، که امام حسین(علیه‌السّلام) خون جاری‌شده بر دستان‌شان از گلوی علی اصغر(علیه‌السّلام) را بر آسمان می‌پاشند. دگر بار پس از فرود تیر زهرآلود بر قلب مبارک امام(علیه‌السّلام)‌ بود که ایشان خون روان از سینه را بر آسمان پاشیدند، طوری که حتی یک قطره از آن بازنگشت و آسمان به رنگی سرخ درآمد که تا آن هنگام دیده نشده بود.[۳] این‌گونه سیدالشهدا(علیه‌السّلام) خون پاک خویش و سلاسلۀ پاک خود را به عنوان نماد حقانیت و پایداری حرکت خویش نشان دادند.

* آب

چنان‌که از روایات برمی‌آید، موضوع تشنگی امام حسین(علیه‌السّلام) و اهل‌بیت و یاران ایشان، نه به دلیل خلأ نگاه سوق‌الجیشی و دیدگاه راهبردی و نه به دلیل ضعف یاران و همراهان شجاع امام بود، بلکه بررسی اسناد متقن نمایان می‌سازد که دید درست حضرت امام حسین(علیه‌السّلام) بود که سبب شد مکانی نزدیک رودخانه فرات برای توقف کاروان انتخاب شود. به علاوه با استناد به روایات صحیحه، حضرت ابوالفضل العباس(علیه‌السّلام) در شب هفتم محرم، برای شکستن تحریم آب و رفع تشنگی کاروانیان، دلیرانه به سوی فرات می‌روند و به دشمن حمله‌ور می‌شوند و با موفقیت بازمی‌گردند. این لشگر کفر بود که ظالمانه و در عین اینکه امام(علیه‌السّلام) به آن‌ها اجازۀ استفاده از شط را داده بودند و از تحریم آب برای ایشان خودداری کرده بودند، ظالمانه میان کاروان امام حسین(علیه‌السّلام) و شط فرات حائل شدند و راه آب را بر ایشان بستند.

بنابر مطالب فوق و با توجه به خیل عظیم یاران توانمند امام که در کاروان ایشان حضور داشتند، حل مسئله آب برای کاروان چندان دشوار نبود اما آنچه برای تاریخ ماند، ظلم سپاهیان کفر بود و مضایقۀ نیاز حداقلی کودکان و زنان کاروان امام(علیه‌السّلام). امتداد این تحریم چنان بود که قمربنی‌هاشم(علیه‌السّلام) به عنوان علمدار و شجاع‌ترین و جنگاورترین فرد در سپاه اباعبدالله الحسین(علیه‌السّلام)، در خلال جنگ، به جای تقاضا برای رفتن به میدان جنگ با دشمنان، از امام(علیه‌السّلام) جهت آوردن آب برای کودکان و زنان کاروان اذن می‌طلبند. در اینجا درمی‌یابیم که آنچه مهم است، بدل‌شدن آب به نماد مقاومت در عرصه میدان کربلاست؛ مقاومتی که سبب تعالی و نمایانگر مظلومیت سیدالشهدا(علیه‌السّلام) و اصحاب ایشان و آشکارشدن میزان زبونی و خاری جبهه کفر شد. چنانکه پس از شهادت اباعبدالله(علیه‌السّلام) و یاران ایشان، آن هنگام که برای اسرای کاروان آب می‌آورند، برخی از نوشیدن آن پرهیز می‌کنند. همان‌ها که ساعتی پیش از سقای بی‌بدیل دشت کربلا تقاضای آب کرده بودند، اینک آب را وسیله‌ای می‌سازند در جهت آشکارکردن حقارت دشمنان.

در تعزیه نیز حضور و ایفای نقش آب و در مقابل بیان و نمایش تشنگی اهل‌بیت و به‌خصوص کودکان کاروان امام حسین (علیه‌السلام)، به‌تدریج خاطر پاک مخاطب را از طبیعت آب، به مفهومی متعالی می‌رساند که بیانگر مقاومت و پایداری روشن‌ضمیران جبهه حق در برابر سیه‌طینتان جبهه باطل است. چنانچه در طول تاریخ بارها آب واسطه‌ای برای نمایاندن مظلومیت حق‌طلبان پیرو مکتب سیدالشهدا(علیه‌السّلام) و خواری اصحاب جبهه باطل شده است؛ همچون مظلومیت و شهادت حسین‌گونۀ حسین علم‌الهدی در هویزه در جریان جنگ تحمیلی به دست ارتش شیطان‌صفت رژیم بعث عراق.

 

 * مشک

مشک وسیله‌ای است که از آن برای نگهداری آب استفاده می‌کردند. وجود مشک در تعزیه یادآور سقای دشت کربلا، حضرت ابوالفضل العباس(علیه‌السّلام) است که علاوه بر علمداری و دستیاری امام حسین(علیه‌السّلام)، مسئولیت سقایی کاروانیان را نیز از مدینه تا کربلا بر عهده داشتند.

مشک در تعزیه استعاره از پایداری و راست‌قامتی است، چراکه در احوالات حضرت عباس(علیه‌السّلام) در میدان نبرد و حین بازگشت از شریعۀ فرات، آمده است که سربازان عمر سعد دو دست حضرت را قطع کردند و قمربنی‌هاشم(علیه‌السّلام) مشک را به دندان‌ها گرفتند. از اینجاست که مشک خودنمایی می‌کند و یادگاری می‌شود از پایداری سقای کربلا.

 

موسیقی  تعزیه

تعزیه یک درام موسیقیایی است که با آمیختن این عنصر، به جامعیت مطلوب خود دست می‌یابد و می‌تواند مفاهیم ظریف خود را به نحو مطلوب منتقل کند. در حقیقت موسیقی عاملی مؤثر در ایجاد کشش در ارائه مکالمات شبیه‌بازان، هماهنگی صحنه‌ها و تشریح و نمودارسازی حالت‌های خاص و عام است. با موسیقی، تماشاگر به مفاهیمی از قبیل رزم، میدان جنگ، حزن‌خوانی، تغییر صحنه‌ها، رجزخوانی، حریف‌خوانی و… پی می‌برد. از طرفی، موسیقی است که ذهنیت تماشاگر را از نظر روانی مهیای صحنه‌ها می‌کند؛ یعنی وقتی طبل شهادت نواخته شود، طبیعتاً تماشاگر خبر شهادت را دریافت می‌کند. جدای از موارد فوق، تعزیه‌خوانان باید موسیقی را به شکل اصولی بدانند، چون باید در دستگاه‌های آواز ایرانی بخوانند تا بتوانند احساسات ناب معنوی را در ذهن تماشاچی به وجود آورند. پس با موسیقی است که حس تعزیت و سوگواری در فضای تعزیه جاری می‌شود و پالایش روحی به وجود می‌آید.

موسیقی دستگاهی[۴] بر موسیقی تعزیه تأثیر فراوان داشته است. در مقابل موسیقی تعزیه نیز تأثیراتی مهم بر موسیقی دستگاهی گذاشته است؛ یکی از مهم‌ترین تأثیرات، حفظ  موسیقی دستگاهی در لوای موسیقی تعزیه است. چنان‌که موسیقی دستگاهی یا سنتی در طول تاریخ حیات خود با ممنوعیت فراوان روبه‌رو بوده و برای سال‌ها تنها در پوشش موسیقی تعزیه امکان حیات داشته است. تعزیه از موسیقی دستگاهی ایران بسیار بهره برده و تقریباً تمام گوشه‌های موسیقی دستگاهی در تعزیه اجرا شده است. در دوره‌هایی تعزیه، ناجی تمام و کمال موسیقی دستگاهی ایران‌زمین بوده، بر همین حیث می توان گفت موسیقی سنتی ایران بقا و ماندگاری خود را مدیون موسیقی تعزیه است.

بیش از ۱۰۰ سال است که میرزا عبدالله[۵] و آقا حسینقلی[۶] -فرزندان هنرمند و سخت‌کوش علی‌اکبر فراهانی (جناب میرزا) نوازندۀ دربار ناصرالدین‌شاه- دستگاه‌ها و آوازهای موسیقی را جمع‌آوری و دسته‌بندی کرده‌اند. امروزه این دستگاه‌ها با خط نُت ثبت و ضبط شده است. این مجموعه، که ردیف موسیقی ایرانی است، در ۷ دستگاه ماهور، شور، سه‌گاه، چهارگاه، همایون، نوا و راست پنجگاه و ۶ آواز مستقل ابوعطا، بیات ترک (بیات زند)، افشاری، دشتی، کرد بیات و اصفهان جمع‌آوری و طبقه‌بندی شده‌اند.

کوچک‌ترین جزء موسیقی گوشه نام دارد. هر گوشه قطعه‌ای ثبت‌شده از موسیقی است و از گوشه به صورت اسم عام برای تمام اجزای موسیقی استفاده می‌شود. برای مثال اگر شور را شامل ۳۲ جزء بدانیم، در حقیقت شور شامل ۳۲ گوشه است که هر گوشه در این مجموعه‌ها اسمی خاص دارد. به طور مثال دستگاه شور شامل درآمد (گوشۀ اول)، کرشمه (گوشه دوم)، رهاب (گوشه سوم)، اوج (گوشه چهارم) و… است که ردیف‌های مدون‌شدۀ مشهور و رایج هستند.

تاکنون اساتید بزرگ موسیقی ایرانی با نواختن صدها قطعۀ گوشه، موسیقی سنتی ایرانی را به غنای مطلوب رسانده‌اند. برای مثال میرزا عبدالله فراهانی ۲۴۷ گوشه، موسی معروفی[۷] ۴۷۱ گوشه، ابوالحسن صبا[۸] ۹۰ گوشه، مهدی صلحی (منتظم الحکما)[۹] ۳۹۲ گوشه و مرتضی نی‌داود[۱۰] ۲۹۷ گوشه نواخته‌اند.

اشعار تعزیه

چنان‌که برخی پنداشته‌اند، اشعار تعزیه را نباید جزء اشعار عامیانه پنداشت، بلکه باید این اشعار را کاملاً ادبی به حساب آورد. اشعار تعزیه بر مبنای نوزده بحر[۱۱] عروضی موجود یعنی طویل، مدید، بسیط، وافر، کامل، هزج، رجز، رمل، منسرح، مضارع، مقتضب، مجتث، سریع، جدید، قریب، خفیف، مشاکل، و متقارب سروده شده‌اند. این مسئله نمایانگر آن است که سرایندگان و فراهم‌آورندگان نسخه‌ها، آشنایی کامل با شعر کهن ایران‌زمین داشته‌اند. پیتر چلکوفسکی، ایران‌شناس آمریکایی-لهستانی و استاد دانشگاه نیویورک دربارۀ ساختار ادبی شعر در تعزیه ایرانی می‌گوید: «نوای گفتار در قالب ادبی است و هیچ ارتباطی با دستگاه شعر عامیانه ندارد و تعزیه خلاف عادتِ به‌هنجار که بحر اشعار ادبی کوتاه یا بلند در آن‌ها از آغاز تا پایان یکسان می‌ماند، بحر خود را به دفعات عوض می‌کند و در تمام طول خود بحور مختلف را به خدمت می‌گیرد».

از مهم‌ترین و پرکاربردترین بحور، بحر مطول نام دارد که در اصطلاح به آن بحر طویل می‌گویند. بحر طویل در ادبیات امروز به نوعی از آثار اطلاق می‌شود که ساختمان شعری ندارد؛ چراکه تابع مصراع و بیت نیست، ولی سجع درونی دارد و آهنگین است. در حقیقت نوعی از نثر موزون یا شعر مطول است که از بحور عروضی پیروی نمی‌کند و به قافیه و ردیف جز در پایان هر بند مقید نیست.[۱۳] این بحر را، به لحاظ طولانی‌بودن مصرع‌ها، طویل می‌گویند.

بحر طویل به طور معمول شامل چند بند (پاراگراف) است که پایان بندها در کلمۀ آخر (به لحاظ قافیه و گاه ردیف) مشترک‌اند. از طرفی، بحر طویل نوعی ادبیات عامه‌پسند است که متناسب با سلیقه و فهم عوام ساخته شده است. مشهورترین بحور طویل مرثیه‌ای در قرون اخیر از صغیر اصفهانی[۱۴] و صامت بروجردی[۱۵] است که در عرصۀ شعر آیینی و مذهبی بسیار استادانه‌اند. در میان معاصرین، مرحوم ابوالقاسم حالت،[۱۶] شاعر و طنزپردازی بود که در این فن مهارت تام داشت.

والسلام علی من التبع الهدی


[۱] ر.ک. کتاب‌های سپند اوستا، گزارش و پژوهش جلیل دوست‌خواه، و نیز جلد اول، یشت‌ها، گزارش استاد پورداود، چاپ نیگلور هند و چاپ دانشگاه تهران.

[۲] علی بن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمۀ محمدبن‌احمد مستوفی هروی، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی (شرکت سهامی)، ۱۳۷۲، ص ۹۱۲٫

[۳] برگرفته از  ترجمۀ نفس المهموم، ص ۴۴۱٫

[۴] دستگاه یک نوع نظام طبقه‌بندی مبتنی بر تناسبات آوایی است.

[۵] میرزا عبدالله فراهانی (۱۲۹۷-۱۲۲۲ هـ.ش.) استاد موسیقی ایرانی و نوازنده سرشناس سه‌تار و تار بود. او از چهره‌های تأثیرگذار در موسیقی ایرانی به حساب می‌آید که ردیف موسیقی ایرانی را به نظم درآورد. میرزا عبدالله، فرزند علی‌اکبر خان فراهانی، نوازنده تار دوران ناصرالدین‌شاه و پدر احمد عبادی نوازنده بزرگ سه‌تار بود.

[۶] حسینقلی فراهانی (۱۲۹۴-۱۲۳۰ هـ.ش.) از نوازندگان سرشناس تار اواخر دوران قاجار و فرزند علی‌اکبر خان فراهانی بود.

[۷] ۱۳۴۴-۱۲۶۸

[۸] ۱۳۳۶-۱۲۸۲

[۹] تولد و وفات مشخص نیست.

[۱۰] ۱۳۶۹-۱۲۸۱

[۱۱] بحر به هر مجموعه از وزن‌های عروضی اطلاق می‌شود که بر اساس نظم مشخصی دسته‌بندی شده‌اند،.

[۱۲] پیتر چلکوفسکی، «تعزیه، هنر بومی پیشرو ایران»، ترجمۀ داود حاتمی، «منابع ادبی تعزیه»، ال. جی. الول ساتن، ص ۳۲۰، علمی و فرهنگی، چاپ اول ۱۳۶۷٫

[۱۳] صادق عاشورپور، نمایش‌های ایرانی؛ تعزیه، ج دوم، تهران، سوره مهر، ۱۳۸۸٫

[۱۴] محمدحسین صغیر اصفهانی (۱۳۴۹-۱۲۷۳ هـ.ش.) از شعرا و اساتید شعر و ادب آیینی است. حدود ۸ ساله بود که با یک رؤیای صادقه زبانش در مدح امیرالمومنین(علیه‌السّلام) باز می‌شود، بدین مناسبت به صغیر متخلص می‌شود. دوازده بهار از عمرش می‌گذشت که الهاماتی از طرف حضرت دوست بر زبانش به صورت شعر جاری می‌شود. وی در انواع شعر از قصیده، غزل، ترکیب‌بند، قطعه و مثنوی طبع‌آزمایی کرد، تا جایی که در زمرۀ اساتید شعر اصفهان محسوب شد.

[۱۵] میرزا محمد باقر صامت بروجردی (۱۳۳۳-۱۲۶۳ هـ.ق.) معروف به صامت بروجردی و متخلص به صامت، از شعرای مذهبی و مدیحه‌سرایان اهل‌بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السّلام) است. بیشتر آثار صامت را مرثیه‌های آیینی تشکیل می‌دهند و دیوان وی مشتمل بر انواع شعار همچون غزل، قصیده و رباعی است.

[۱۶] ابوالقاسم حالت (۱۳۷۱-۱۲۹۸ هـ.ش.) ملقب به ابوالعینک، شاعر، مترجم و طنزپرداز اهل تهران بود. دیوان حالت مشتمل بر قطعات ادبی، مثنوی‌ها، قصاید، غزلیات و رباعیات است.