بسم الله الرحمن الرحیم

کم‌کم سکوت زمین دارد شکسته می‌شود… گوش بده… صدای بال‌هایشان بلند شده است. چیزی نمانده که زمین از حضورشان تنگ شود… امشب آن‌قدر فرشته به زمین می‌آید که باید هرجا هستی جمع‌تر بنشینی و جا برای فرشتگان باز کنی. امشب زمین و آسمان وارونه می‌شوند… زمین آسمانی می‌شود از ازدحام ملائک و حضور مقدسِ روح‌القدس… حالا تو به معراج نمی‌روی که معراج می‌آید به سوی تو، خاکی نه که افلاکی می‌شوی در این شب آسمانی.

امشب هم‌نفس و هم‌صدای فرشتگان سبوحٌ قدوس می‌گویی و قال و مقال ملائک نه ملولت کند، که به شوق می‌آیی…

تازه اینجاست که قدر خود را می‌فهمی… تو همانی که بهایت کمتر از بهشت نیست؛ پدرت روضۀ رضوان به دو گندم بفروخت… اما… اما قدر تو بهشت است و در جهالت انسان همین بس که قدر خود نداند…

امشب را به أفضل اعمال، به کسب علم بگذران؛ کمی نهج‌البلاغه بخوان… أخ القرآن… و مگر نه اینکه امشب با نام مقدس قسیم بهشت و جهنم پیوند خورده است و کدام منبر فاخرتر و کدام فخر برتر از نشستن پای کلامِ امیرِ سخن، أخ الرسول؟