بسم الله الرحمن الرحیم

 

رفتند یاران و به کوی جان رسیدند
تا محضر خورشیدی باران رسیدند

وادی به وادی با ستون‌ها، با علم‌ها
شور نجف تا کربلا، شوق حرم‌ها

رفتند با نام حسین و مهر حیدر
تا اربعین عشق و عاشورای دیگر

با یاد زینب درد را بیدار کردند
موکب به موکب عشق را دیدار کردند

رفتند تا اندوه زینب را بفهمند
اسطوره‌ نستوه زینب را بفهمند

رفتند تا سرداری سر را ببینند
رفتند عاشورای دیگر را ببینند

رفتند تا بین حرم‌ها ره بپویند
عطری، نشانی از گل نرگس بجویند

با حسرت آن جاده تنها ماندم این‌جا
رفتند و من از کاروان جا ماندم این‌جا

هرچند مشتی سوز و اشک و آه شد دل
شادم که با آن کاروان همراه شد دل

شعر از مصطفی محدثی خراسانی