بسم الله الرحمن الرحیم

به وقت شام | یادداشتی درباره فیلم به وقت شام

«ابراهیم حاتمی‌کیا»

به وقت شام جدیدترین اثر سینمایی ابراهیم حاتمی‌کیا است که البته خالی از ضعف نیست. با این حال حاتمی‌کیا بارها با فیلم‌هایش حرف انقلاب اسلامی را بیان کرده است و عجیب نیست که برای دیگران غیرقابل تحمل می‌نماید. او پیش از اینکه پشت میکروفون صراحتاً خود را سرباز نظام معرفی کند، پشت دوربین فیلم‌برداری و روی صندلی کارگردانی خود را سرباز نظام فرض کرده است و از همین ‌رو فیلم او را می‌توان فیلم انقلاب اسلامی فرض کرد؛ انقلابی بدون مرز که ایران و سوریه و عراق برایش تفاوتی ندارد. هرجا باشد سربازان‌اش از جان مایه می‌گذارند و حاتمی‌کیا نیز مثل همه سربازها پای انقلاب ایستاده است.

او با فیلم جدیدش یک‌بار دیگر از آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب اسلامی می‌گوید. هرجا که باید شعار می‌دهد و اتفاقاً وجه تمایز حاتمی‌کیا با دیگران نیز همین است که از شعاردادن نمی‌هراسد. اگر مل گیبسون و استیون اسپیلبرگ در فیلم‌هایشان صراحتاً شعار می‌دهند، او نیز رک و راست شعار می‌دهد. تفاوت او با دیگر فیلم‌سازان ایرانی این است که شعارهایش بیانیه الصاقی نیست و از درون خود فیلم می‌جوشد.

حاتمی‌کیا سال‌هاست که فرم را در خدمت خود گرفته، آن را خوب می‌شناسد. او نه‌تنها بنده تکنیک سینمایی نیست، بلکه از تکنیک عبور کرده است. از این رو اگرچه همه فیلم‌هایش بهترین تکنیک سینمایی را دارد اما در فرم نمانده و پیامی به مخاطب عرضه می‌کند.

«علی» در نمایی از «به وقت شام»

مهم‌ترین وجه فیلم‌های حاتمی‌کیا وجود خدا و روحی است که او در بنده‌های خویش دمیده است. برای همین در مهاجر آن پرنده بدون سرنشین نیز روح دارد، در بادیگارد روح حاج حیدر به پرواز درمی‌آید و در به وقت شام، روح علی است که در آسمان سوریه پرواز می‌کند، خنده کودکان را می‌بیند، به زندگی مردم رنگ و بوی دیگر می‌بخشد و نهایتاً در بلندای حرم قدسی حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) طواف عشق می‌کند.

در فیلم‌های آقا ابراهیم کاراکترها فعال ما یرید هستند چون به خدا و اهل بیت نزدیک‌اند و روح‌شان را با آب زلال مقدسات تطهیر کرده‌اند. شخصیت‌ها اگرچه خود تسلیم تقدیر الهی هستند اما برای تغییر و تحول دنیا به آنچه می‌خواهند تلاش می‌کنند. در آثار او شکست معنا ندارد. آن‌که می‌میرد حقیقتاً شهید است و روح می‌گیرد و آن‌که زنده است پویا و کنش‌گر است.

بااین‌حال قصه‌پردازی این فیلم نسبت به آثار پیشین حاتمی‌کیا ضعف‌هایی دارد. چون فیلم حادثه‌محور است و ضرورتی برای قهرمان‌سازی وجود ندارد، برخی دیالوگ‌های کلیشه‌ای و تکراری فیلم‌های حاتمی‌کیا مانند گفتگوی پدر و پسر در پاک‌سازی فرودگاه زیادی می‌کند. همچنین اگرچه آقای کارگردان سعی کرده پای شیطان‌پرست‌ها را نیز با شخصیت ام‌سلما به جمعیت داعش اضافه کند اما شخصیت‌پردازی خوبی ندارد، مخاطب توجیه نمی‌شود و وصله‌ای نچسب در فیلم است. ام‌سلما کاراکتر نیست و با چند دیالوگ نهایتاً یک تیپ می‌شود. دیالوگ‌های تکراری و کاراکتر یاد شده، کیفیت فیلم را از آنچه می‌توانست باشد پایین‌تر آورده و به فیلم ضربه زده است.

فیلم جدید حاتمی‌کیا وجه دیگری از کارگردانی او را به نمایش گذاشته است. تصویری که او از داعش نشان می‌دهد، صرفاً تصویر چند آدم وحشتناک نیست.

نمایی از «به وقت شام»

او داعش را احمق جلوه نمی‌دهد، ولی آن را بزرگ و تسخیرناشدنی نیز نمی‌بیند. مهم‌ترین ویژگی به وقت شام این است که از رسانۀ داعش سخن می‌گوید و اهمیتی برای این بخش از فعالیت‌های آن دولت مجعول قائل است که برای چیز دیگری نیست. شیشانی اگرچه فرمانده نیروهای جنگی داعش است اما او نیز باید در خدمت بلژیکی باشد تا آن رعب، وحشت و بزرگی کاذب را در مردم سراسر دنیا ایجاد کند.

صحنه‌های مربوط به حمله ماشین جنگی داعش در دشت، تقابل دو ماشین در فرودگاه با یکدیگر، سکانس پایانی فیلم و لحظه‌های اضطراب‌آفرین از تسلط داعشی‌ها بر هواپیمای مسافربری هوشیارانه و عالی است. سکانس ابتدایی فیلم که محموله‌های کمک‌های مردمی به مردم سوریه است، اوج نگاه باورمند فیلم است؛ کمک‌های مردم مثل مائده‌های آسمانی به زمین می‌افتند. در این سکانس هم عشق می‌بینیم و هم دست کمک خدا بر مردمی مظلوم و هم وقتی آن‌ها برای جمع‌آوری کمک‌ها می‌دوند، اوج مظلومیت و تنهایی را.