بسم اللّه الرحمن الرحیم

متن زیر حاصل سخنرانی استاد گرانقدر دکتر مجید شاه‌حسینی در جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، مورخ ۹۸٫۰۲٫۰۳ و در محل دانشگاه صدا و سیما است.

<<<مطالعه بخش اول این متن

دوری سینمای ایران از مدل مطلوب

در ابتدای وقوع انقلاب اسلامی ایران، سینما پس از بیعت با انقلاب اسلامی قرار بود به سینمای تراز انقلاب تبدیل شود اما به دلیل ملاحظه‌کاری‌ها و فرصت‌سوزی‌هایی که صورت گرفت سینماگران و مدیران به‌تدریج به حفظ وضع موجود رضایت دادند. در حال حاضر اغلب تکنیسین‌های سینما در زمینۀ طرح موضوع به شیوۀ نادرست آن توانمند هستند. آن‌ها با تعریفی ناصحیح از فیلم آخرالزمانیِ شیعی، همانند نمایش تصویر سوارکاری با اسب سفید، چنان ترسی به مخاطبان سینما القاء کردند که قید موضوع را بزنند. نتیجۀ طرح بد یک موضوع، پشیمانی از پرداختن به آن است. اگر کسی بخواهد به تکنیسین‌های موجود کار آخرالزمانی سفارش دهد، با پیشنهادهایی کلیشه‌ای و دور از حقیقت روبه‌رو و از سفارش خود پشیمان می‌شود. برخی از سینماگران هم به بهانۀ حفظ شأن هنری اثر و شعاری‌نشدن آن، به طور مستقیم به مضامین دینی نمی‌پردازند. این در حالی است که در سرزمین آمریکا یا قارۀ پهناور اروپا از سینمای استعلایی سخن می‌گویند و منظور مشخص و درستی از آن دارند.

سینما و هنر استعلایی در غرب پس از گذر از عالم مدرن[۱] به دنبال رجوع به فطرت انسان‌ها یا مفاهیم معنوی و غیر مادی است. سینما و هنر استعلایی قصد دارد دلزدگی و خستگی خود را از مدرنیته و هر آنچه فضای بستۀ امروزی را برای او رقم زده است، به نمایش بگذارد. برای مثال تالکین نویسندۀ ارباب حلقه‌ها[۲] و سرباز ارتش بریتانیا در جنگ جهانی اول، پس از نجات از قتلگاه بزرگ کانال‌های جبهۀ سوم،[۳] از هر مفهوم مدرنی دوری جست. وی پس از مشاهدۀ مسلخ مدرن، صنعتی و خونینِ ساخته‌شده به دست بشر در جنگ جهانی اول، به جهانی خیالی پناه ‌برد. تالکین با خلق جهانی خیالی به نام جهان میانه[۴] و خلق زبان، موجودات و روابط خیالیِ آن‌ها، تا کرسی تدریس دانشگاه آکسفورد پیش رفت. جست‌وجو در پی معنویت گم‌شده، سبکی استعلایی را برای این هنرمندان به ارمغان آورده است که برایشان دریچه‌ای بسیار مغتنم به شمار می‌آید؛ گویی به کسی که در حال خفگی است، کپسول اکسیژن رسیده باشد.

در ایران بر خلاف دیگر کشورها، منزل‌های میان‌راهی، مانند سینمای استعلایی یا معناگرا‌، عقب‌ماندن از جریان رایج سینمایی است. ایران شاهد وقوع انقلاب دینی بوده است و جهان‌بینی دینیِ بسیار پر‌رنگی دارد. سپهر دینیِ مردم ایران به‌گونه‌ای است که در مقابله با پدیده‌ها رویکردی اربعینی دارند. گروهی از اصحاب اندیشه در ایران، به موضوع آخرالزمان پرداخت نامناسبی داشتند و این مسئله موجب شده است تا سینماگران هنوز در واژۀ‌ معناگرا متوقف باشند. به نظر می‌رسد حتی اگر عبارت سینمای معناگرا در ابتدای انقلاب اسلامی با نیت خیر مطرح شده بود، در تداوم آن چندان نیت خیری وجود نداشت؛ چراکه اصرار بر آن بود تا از عبارت سینمای دینی سخنی گفته نشود. در اکثر همایش‌ها و میزگرد‌ها دین و سینما را دو مفهوم متنافر و جمع‌ناپذیر جلوه می‌دادند. شرکت‌کنندگانِ این نشست‌ها متافیزیک و هر نوع معنویت دیگری را مُرجع به دین قلمداد می‌کردند اما با پرداخت مستقیم به مفاهیم دینی، به بهانۀ شعاری‌شدن، مخالف بودند. بسیاری از اصحاب سینما بر این باورند که به جای لفظ سینمای دینی می‌توان از عبارت سینمای معناگرا یا سینمای شهودی استفاده کرد. این در حالی است که به طور طبیعی، پس از وقوع انقلاب دینی، دنیا مطالبۀ‌ سینمایی دینی از ایران داشت و فیلم آخرالزمانی هم باید از منظر دینی نشان داده می‌شد. بی‌تردید در چهل سالۀ دوم انقلاب اسلامی ایران، مطالبۀ‌ جهان امروز از جمهوری اسلامی ایران سینمای دیگری است.

سینمای ایدئولوژیک تعبیر دیگری است که در کشور ما، با تشکیل نشست‌ها و میزگردهای بسیار، به تابو و واژه‌ای منفور تبدیل شد. به باور اصحاب سینما، هنگامی‌که سینما به سمت دین برود، لاجرم به مدلی نازل با نام سینمای ایدئولوژیک خواهد رسید که مصادیق آن در کشورهای سوسیالیستی وجود داشت. در این باب باید به دو نکته توجه کرد: اول آنکه ایدئولوژی معادل دین نیست. ایدئولوژی یعنی ایده‌، روش و نهجی نوشته‌شده از سوی بشر، در حالی که دین ریشۀ‌ الهی دارد. دوم آنکه اگر چه سینمای ایدئولوژیک مطلوب سینمای دینی نیست ولی در همان سینمای ایدئولوژیک شاهکارهای عظیم سینمایی تولید شده است. این شاهکارهای سینمایی که در دهۀ‌ اول انقلاب بولشویکی روسیه بر مبنای باور سوسیالیست‌ها ساخته شد، تا امروز در کلاس‌های سینمایی تدریس می‌شوند؛ البته منتقدین سینمای ایدئولوژیک معمولاً به‌سادگی از کنار این فیلم‌ها عبور می‌کنند.

مضامین سینمای آخرالزمان دینی

جهان فردا جهانی به‌مراتب متعالی‌تر و برتر از امروز است. حتی اگر سینما نتواند همۀ‌ مؤلفه‌های تصویری جهان فردا را به تصویر بکشد اما می‌تواند گوشه‌ای از آن را توصیف کند. هنگامی که انسان‌ها در سپهر دینی، مُتّصف به اخلاق انسانِ منتظر ترسیم ‌شوند،‌ علی‌رغم زندگی در دنیا، رفتار و سلوک‌شان منوط به جهان آخرت خواهد بود. صفات،‌ رفتار،‌ جهان‌بینی، شیوۀ زندگی و ‌حرکات بزرگ انسان منتظر، همچون پیاده‌روی اربعین، مبتنی بر هدفی آینده‌نگرانه و متعالی شکل می‌گیرد. تمام وجوه زندگی انسان منتظر و سبک زندگی‌ او کاملاً شأن سینمایی دارد. در زندگی مردم فعالیت‌های دینی دیگری نظیر اعتکاف دیده می‌شود؛ فعالیتی که در زندگی انسان‌ها وقفه‌ای چند روزه ایجاد می‌کند. با طرح این مثال‌های صحیح می‌توان از فواید سینمای دینی بهره‌مند شد. در چنین فیلم‌هایی دیگر از اسب سفید و سوارکار خبری نیست. به‌تصویر‌کشیدن‌ سلوک انسان منتظر، مقدمۀ‌ ورود به سینمای آخرالزمانی است. الگوهای قرآنی بسیار خوبی نیز در این زمینه وجود دارد که متأسفانه آن‌ها هم در حال تبدیل‌شدن به تابو هستند. این در حالی است که، علی‌رغم همۀ نقل‌هایی که درباره اناجیل وجود دارد، مسیحیان درباره انجیل شجاعانه فیلم می‌سازند و از آن دفاع می‌کنند. قصه‌های انبیاء فقط قصۀ‌ گذشته نیست، بلکه روایت آینده است. برای مثال داستان حضرت یوسف(علیه‌السّلام)، که به تصریح سورۀ‌ مبارکۀ‌ یوسف احسن‌القصص خوانده شده است، عبرتی‌ برای آیندگان است یا در ماجرای اصحاب کهف سوژه‌های آخرالزمانی بالقوّه وجود دارد.

بنابر تجربه، فیلم‌های دینی -علی‌رغم اطلاق کلیشه، شعار و مطالب برون‌سینمایی به آن‌ها- در کشورهای اسلامی بسیار پررونق و پربیننده به شمار می‌آیند. دنیا منتظر تماشای روایت یک کشور مسلمان از قصه‌های قرآنی‌ است. پس پرداختن مستقیم به سوژه‌های قرآنی هم یکی از شئون سینمای دینی و سینمای آخرالزمانی است؛ کاری که باید به دست اشخاص شایسته‌، پژوهشگر و مسلّط به مدیوم سینما صورت پذیرد. با این تفاسیر تولید فیلم‌های فاخر قرآنی و به‌تصویر‌کشیدن شیوۀ زیست انسان متدیّن و منتظرِ افقِ امید‌آفرینِ فردا، در دستۀ سینمای آخرالزمان دینی جای می‌گیرد.

مطالبۀ سینمای دینی مقدمۀ سینمای آخرالزمانی

راه رسیدن به سینمای آخرالزمانیِ صحیح و در شأن کشوری اسلامی، از منزل سینمای دینی می‌گذرد چراکه سینمای آخرالزمانی با مفهوم اسلامی و شیعی ذیل باور دینی شکل می‌گیرد. با رعایت چند شرط می‌توان به سبک صحیح سینمای آخرالزمانی رسید:

۱- ابتدا باید جرئت صحبت از سینمای دینی و مطالبۀ آن را پیدا کرد و از انتقاد تکنیسین‌ها نهراسید. در اکثر شوراهای تصویب فیلم‌نامه یا تصویب بودجه، که تکنیسین‌ها در آن‌ها تصمیم می‌گیرند، جای افراد اندیشه‌ورز و صاحب‌فکر به‌شدت خالی‌ است. البته اگر صاحبان اندیشه در چنین فضاهایی قرار گرفتند باید شجاعانه نظر خود را بیان کنند و در حد تکنیسین‌ها تنزل نیابند. این پذیرفتنی نیست که باور آخرالزمانی در تعیُّن جامعه وجود داشته باشد، گروهی از مردم مدافعین حرم، گروهی‌ شرکت‌کننده در راهپیمایی اربعین و گروهی امدادگران سیل باشند، اما سینماگران بگویند که این فضا را نمی‌شناسند و پرداخت به آن شعاری می‌شود!

در همه جای دنیا هنگامی که فیلم‌سازی از ایمان سخن بگوید، گرایش جهانی سکولار به آثار او حمله می‌کند. گویی اراده‌ای منفی و جهانی علیه این ماجرا وجود دارد. با این حال هنوز سینماگرانی در سراسر دنیا وجود دارند که با شهامت به مقوله‌های دینی می‌پردازند. در این میان می‌توان به سینماگران کشور پرتغال اشاره کرد. در کشور پرتغال علی‌رغم آنکه مردم متدیّن کاتولیک بسیاری زندگی می‌کنند، با این حال طبقۀ‌ سکولار، منتقد بدنۀ فیلم‌سازِ متمایل به دین -اعم از نویسندگان، فیلم‌نامه‌نویسان و…- هستند. هنوز در این کشور داستان بانوی فاطیما و کودکانی که او را دیدند، به عنوان سوژۀ جهانی و آخرالزمانی ساخته می‌شود. فیلم ارزشمند روز سیزدهم[۵] از برادران هیگینز[۶] محصول سال ۲۰۰۸ م. نمونه‌ای از این قبیل آثار است. لازم به ذکر است که برادران هیگینز دو فیلم‌ساز انگلستانی هستند که در پاسخ به فیلم ضدمسیحی رمز داوینچی[۷] این فیلم را تولید کردند.

روز سیزدهم فیلمی بسیار متهوّرانه‌ است که به داستان واقعی کودکانِ فاطیما می‌پردازد. بنابر داستان واقعی در سال ۱۹۱۷ سه کودک در دهکده‌ای به نام فاطیما واقع در کشور پرتغال بانویی آسمانی را رؤیت کردند. آن بانو کودکان را به پیروی از تعالیم مسیح سفارش کرد و به آن‌ها هشدار داد که در صورت بی‌توجهی مردمان‌شان به آن تعالیم، فجایعی برای آن‌ها رقم خواهد خورد. بانو همچنین به آن‌ها اخباری از آینده داد؛ از جمله وقوع جنگ جهانی دوم و روی‌کار‌آمدن دولتی غیررحمانی و منکر وجود خدا در بزرگ‌ترین سرزمین روی کرۀ زمین.[۸] دو تن از آن سه کودک خیلی زود درگذشتند و تنها لوسیا دوس سانتوس تا سال ۲۰۰۵ م. زنده بود.

فیلم روز سیزدهم جهان بی‌ایمان سال ۱۹۱۷ م. را سیاه و سفید ترسیم می‌کند. به‌تدریج با تشرف کودکان به حضور آن بانو و ایمان‌آوردن مردمان دهکده به بانوی آسمانی، تصاویر فیلم رنگی می‌شود. در واقع در این فیلم ایمان، رنگِ هستی است. انسانِ بی‌ایمان جهانی سیاه و سفید دارد و تنها هنگامی که مؤمن می‌شود توانایی مشاهدۀ دنیای حقیقی و رنگی را به دست ‌می‌آورد. در طول فیلم هرچه بر تعداد مؤمنین افزوده می‌شود، فیلم رنگ بیشتری پیدا می‌کند.

علی‌رغم خدشه ناپذیربودن اسناد این واقعه تاریخی، ساخت این فیلم مخالفینی داشت از جمله در خود کشور پرتغال! اما هنوز اشخاص باشهامتی وجود دارند که پیرامون آن فیلم می‌سازند. شهامت سازندگان فیلم روز سیزدهم در پرداختن به این موضوع شایستۀ تقدیر است. امید است با تکثیر فیلم‌سازانی همانند آن‌ها به‌تدریج موج سینمای دینی جهان‌گیر شود. این فیلم که محصول سال ۲۰۰۹ م. است، در فستیوال فیلم کن به نمایش درآمد و مسئول وقت سینمای ایران در جشنواره، آن را خریداری کرد.[۹] روز سیزدهم در جشنوارۀ فیلم فجر در بخش بین‌المللی نمایش داده شد اما پس از آن بایکوت شد و دیگر هیچ سخنی از آن به میان نیامد. گویی قرار است این سینما در ایران هم بایکوت باشد!

در دنیا، علی‌رغم وجود گرایش سکولار جهانی، برای فیلم‌های دینی جشنواره وجود دارد اما اصل سینمای دینی از سوی کثیری از تکنیسین‌های ایرانی انکار می‌شود. برخی از شنیدن مفهوم سینمای دینی و فیلم دینی چنان در موضع مخالفت با آن به هیجان می‌آیند، که گویی سخنی ناروا شنیده‌اند. شهامت سخن‌گفتن از سینمای دینی در کشوری که مهم‌ترین تصمیم‌های‌ مردمانش مبتنی بر ایمان است، اهمیت بسیاری دارد. سینمایی که الگوی زندگی ایمانی میلیون‌ها نفوس سرزمینش را به رسمیت نشناسد و آن را شعارزده و کلیشه خطاب کند، سینمای آن کشور نیست. دنیای سینماگران تا هنگامی‌که به ایمان مردم کشور خود باورمند نباشند، همانند دنیای سیاه و سفید فیلم روز سیزدهم است. سینماگرانی معتقد به ایمان مردمانِ سرزمین‌شان، صلاحیت ساخت فیلم برای سرزمین‌شان را دارند نه آنکه صرفاً در خود و در دنیای بستۀ پیرامون خود فرو رفته باشند.

۲- پس از مطالبۀ سینمای دینی باید با تعریف و تدقیق در اصول و مبانی سینمای دینی، به دنبال سینمای آخرالزمانی با تعریف ایمانی و صحیح آن بود؛ تعریفی امیدآفرین که موتور محرک آن نگاه به سمت آینده ا‌ست. در اینجا شأن تئوریسین‌ها برای تعیین مؤلفه‌های سینمای دینی و تئوریزه‌‌کردن آن اهمیت پیدا می‌کند. متأسفانه اغلب تکنیسین‌ها با بیان مثال‌های غلط و خلاف قاعده، چنان آب این وادی را گل‌آلود می‌کنند که از فواید سینمای دینی چشم‌پوشی شود. اگر مبانی و اصول سینمای دینی به‌درستی تعریف و تئوریزه نشود، تکنیسین‌های سینمایی ممکن است در جهان سی.جی.آی[۱۰] و بر مبنای ذوق شخصی‌شان به سراغ مقولۀ‌ آخرالزمان بروند و آثاری مشابه فیلم‌های آخرالزمانی هالیوودی، اما چندین مرتبه نازل‌تر، ارائه دهند. در این صورت این سینما مبتنی بر ایمان مردم یک کشور شکل نخواهد گرفت. تاکنون کسانی به قدر وسع سینمای آخرالزمانی را تئوریزه کرده‌اند اما باید کارهای حرفه‌ای‌تری انجام شود. در این زمینه می‌توان به فیلم ملک سلیمان اشاره کرد که بدنۀ پژوهشی بسیار خوبی داشت. کتاب از ملک سلیمان(علیه‌السّلام) تا ملک مهدی(عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف) نیز در راستای تولید این فیلم به نگارش درآمد. البته هرگز نباید منتظر تولیدات عظیم[۱۱] سینمایی آخرالزمانی شد چراکه شاید مافیای سینما تا اطلاع ثانوی هرگز اجازه ندهد این‌گونه فیلم‌ها ساخته شود. جوانان شایستۀ‌ هنرمند و علاقه‌مند می‌توانند با پرداختن به سوژه‌های آخرالزمانی،‌ نظیر اعتکاف و حرکت اربعین، سلوک چنین مراسمی را استخراج و تئوریزه کنند. این کارها در جای خود بسیار ارزشمند و مؤثر خواهد بود.

مطالعه بخش سوم این متن >>>

 

[۱] در کانال‌های جنگ جهانی اول مدرنیته پایان یافت و عالم پست‌مدرن آغاز شد. در حدود یک قرن بعد با ورود به قرن بیست و یکم جهانی کاملاً متفاوت با فضای پست‌مدرنیته به نام ترانس‌مدرن ظهور یافت.

[۲] The Lord of The Rings

[۳] somme

[۴] Middle Earth

[۵] The 13th day (2009)

[۶] Ian & Dominic Higgins

[۷] The Da Vinci Code (2006)

[۸] به احتمال بسیار مقصود روی‌ کارآمدن دولت بلشویکی در روسیه پس از انقلاب ۱۹۱۷ است.

[۹] در این سال دکتر مجید شاه‌حسینی مسئول سینمای ایران در جشنواره کن بودند.

[۱۰] CGI: Computer-generated Imagery

[۱۱] Big Production