بسم الله الرحمن الرحیم

رابطهٔ مقدار روزی با میزان تلاش

ازجمله بیماری‌های مزمن که اکثر ما مردم مبتلا به آن هستیم این است که ارزش کار را به حساب درآمد آن می‌سنجیم، نه به حساب موردپسند و رضای خدا بودن.

هر کاری که درآمد سرشاری دارد، دنبالش با حرص و ولع تمام می‌دویم و برای به دست آوردنش سر و دست می‌شکنیم؛ اگرچه آن کار خدا را به خشم و غضب بیاورد و در هر ساعتی ده‌ها گناه از آن تولید شود؛ اما طالب کاری نیستیم که درآمد چندانی ندارد، اگرچه آن کار خدا را خشنود سازد و در هر لحظه درجات عالیه‌ای از آخرت نصیبمان گرداند؛ چون ما روزی خود را بسته به کار می‌دانیم، ازاین‌رو می‌ترسیم از کار کم‌درآمد به روزی خود نرسیم و از گرسنگی بمیریم؛ اما قرآن به این آدم نهیب می‌زند و می‌گوید:
و کأین من دابه لا تحمل رزقها…[۱]
چه بسیارند چهارپایانی که روزی خود را به دوش خود نمی‌برند….
آیا یک حیوان علفخوار، اگر سنگ و آجر و آهن بارش کنند، از گرسنگی می‌میرد؟ حتماً باید علف بارش باشد تا زنده بماند؟ یا خیر، آن حیوان باید گوش‌به‌فرمان صاحبش باشد و هر باری که بر دوشش گذاشت ببرد؛ بار را که به مقصد رساند، آخورش را پر از کاه و یونجه و علف خواهد دید؛ علوفه‌اش به عهدهٔ صاحبش است: 
الله یرزقها و ایاکم…[۲]
خداست که رازق شما و چهارپایان شماست… و جالب این‌که در آیه، رزق دابه را جلوتر از رزق صاحب دابه آورده و فرموده است :
الله یرزقها و ایاکم…
شما را هم خدمتگزار دابه قرار داده و تأمین علوفه‌اش را بر عهدهٔ شما نهاده است. آری، بنده باید گوش‌به‌فرمان خالقش باشد. هر کاری را که به عهده‌اش گذاشته است طبق دستور انجام بدهد و به این فکر نکند که از این کار آب‌ونان در می‌آید یا نه. کار باید خداپسندانه باشد نه روزی‌رسان. روزی به دست خداست و کار هم بهانه است.

نیت مهم‌تر از عمل

مردی گفت: برای شرکت در میدان جهاد و دفاع از حریم دین، از خانه بیرون آمدم. بین راه به کسی برخوردم که توبره‌ای می‌فروخت. با خود فکر کردم این توبره را می‌خرم و در راه از آن استفاده می‌کنم و به فلان منزل که رسیدم آن را می‌فروشم و سودی هم می‌برم. شب به خواب دیدم دو ملک از آسمان آمدند برای ضبط اسامی شرکت‌کنندگان در میدان جهاد. یکی می‌گفت و دیگری می‌نوشت. کسی را اسم برد و گفت: بنویس این برای تماشا و تفریح آمده، آن‌یکی برای تجارت آمده و سومی برای ریا و خودنمایی آمده و… همچنان، تا به من رسید و گفت: بنویس این هم برای تجارت آمده. من نگران شدم و گفتم: به خدا قسم، من سرمایهٔ کسب و تجارت ندارم، برای دفاع از حریم دین آمده‌ام. گفت: مگر توبره نخریدی تا بفروشی و از آن سودی ببری. من به تضرع و التماس افتادم که به خدا قسم، من تاجر نیستم. گفت: بنویس به قصد جهاد از خانه بیرون آمده ولی بین راه توبره‌ای خریده تا از فروش آن سودی ببرد؛ تا خدا با او چگونه معامله کند، او را در زمرهٔ تاجران به حساب بیاورد یا در زمرهٔ مجاهدان؟

به نقل از کتاب عطر گل محمدی ج۴ ص۷ / آیت‌الله سیّد محمد ضیاءآبادی

 


[۱] سوره عنکبوت، آیه ۶۰

[۲] همان