بسم الله الرحمن الرحیم
م
فرقان ۶۳: وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَى الْأرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً
ل
بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بیتکبّر بر زمین راه میروند؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام میگویند (و با بیاعتنایی و بزرگواری میگذرند)
ک
ا
یک پیام از آیه:
خاص بودن به مال و جاه و نام نیست، به ماشین فلان مدل و خانۀ فلان محله نیست، به نشست و برخواست با فلان استاد و فلان شخصیت و فلان عالم نیست، به لباس فلان برند یا فلان قیمت نیست، به داشتن فلان موقعیت و جایگاه و قدرت امضاء نیست… به هیچ کدام اینها نیست… اینها را خدا هم به موسی(علیهالسّلام) داد و هم به فرعون! هم به خدیجۀ کبری(علیهاالسّلام) داد و هم به ابوسفیان! اینها را نمیشود ملاک خاصبودن گرفت… خاصبودن افراد در مَنظر آنها نسبت به دیگران و در نحوۀ مواجهۀ آنها با عالم پیرامون روشن میشود. آیا از بالا همه را میبیند یا از پایین؟ خود را برتر از دیگران میدانند یا دیگران را برتر از خود؟ خود را ذیحق میداند یا دیگران را؟ طلبکار هستند یا بدهکار؟ میپندارند از ظرفیتهای بینظیرشان هنوز آنطور که باید، دیگران بهره نبردهاند یا دنبال ظرفیتهای بینظیر دیگرانند؟ احساس حیفشدن دارند یا حیفکردن؟ جلوی آینه برکات وجودی خود را میشمارند و نقایص دیگران را یا برکات وجودی دیگران را و نقایص خود را؟ جمعکردن زبالۀ خود از کف کوچه را وظیفۀ پاکبان میدانند یا وظیفۀ خود؟ و اینکه وقتی راه میروند با یک تبختر و تکبر خاصی بینی را بالا میگیرند یا نه؟! پاسخ این سوالات گام اول تشخیص خاص نبودن یا بودن است…
دیگر معیار خاصبودن افراد، شکل برخورد آنها با جاهلان است؛ با آنها که نمیدانند یا عقل درستی ندارند و احترام و حرف حساب سرشان نمیشود. افراد خاص وقتی به اینها میرسند و با رفتار جاهلانۀ اینها روبهرو میشوند، خیلی خوددار هستند. انگار نه انگار حرف ناراحتکنندهای، مطلب بیبنیانی، توهینی یا افترایی شنیدهاند… خیلی آرام و بیعکسالعملِ مقتضی، و با احترام از آنها جدا میشوند! نه رگ گردنی متورم میکنند و رنگ رخساری سرخ؛ نه به تریج قبایشان بر میخورد و نه شأنی را از خود زایل میبینند. آسودۀ آسوده میگذرند… بیهیچ تلاطمی، بیهیچ اندوهی… و ای کاش ما خاص باشیم… بندۀ خاص…