بسم الله الرحمن الرحیم

القصص ۲۰-۲۴
وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَهِ یَسْعَى قَالَ یَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ
فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا یَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ
وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْیَنَ قَالَ عَسَى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَوَاءَ السَّبِیلِ
وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّهً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَوَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَیْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُکُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِی حَتَّى یُصْدِرَ الرِّعَاءُ وَأَبُونَا شَیْخٌ کَبِیرٌ
فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ

و از دورافتاده‏ ترین [نقطه] شهر مردى دوان دوان آمد [و] گفت اى موسى سران قوم در باره تو مشورت مى کنند تا تو را بکشند پس [از شهر] خارج شو من جدا از خیرخواهان توام
موسى ترسان و نگران از آنجا بیرون رفت [در حالى که مى]گفت پروردگارا مرا از گروه ستمکاران نجات بخش
و چون به سوى [شهر] مدین رو نهاد [با خود] گفت امید است پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند
و چون به آب مدین رسید گروهى از مردم را بر آن یافت که [دامهاى خود را ] آب مى‏ دادند و پشت‏ سرشان دو زن را یافت که [گوسفندان خود را] دور میکردند [موسى] گفت منظورتان [از این کار] چیست گفتند [ما به گوسفندان خود] آب نمى‏ دهیم تا شبانان [همگى گوسفندانشان را] برگردانند و پدر ما پیرى سالخورده است
پس براى آن دو [گوسفندان را] آب داد آنگاه به سوى سایه برگشت و گفت پروردگارا من به هر خیرى که سویم بفرستى سخت نیازمندم.

————–
یک پیام از آیه: جناب موسی علیه‌السلام از ابتدا با تعلیمات مادر خود از ماجرای بنی‌اسرائیل آگاه بود و با قدرت و نفوذ خود کادرسازی سنگینی در دربار فرعون انجام داده بود. این کادرسازی آن‌همه قوی بود که وقتی حکم قتل جناب موسی به دلیل قتل یکی از فرعونیان صادر شد، یکی از نیروها خبر را سریعاً منتقل می‌کند و ایشان می‌گریزد. جناب موسی از کودکی در بالاترینِ سطح رفاهی و آموزشی و در جایگاه تنها شاهزاده و شاید تنها جانشین فرعون زیسته بود. اگرچه زیست ایشان به خاطر آموزه‌های مادر کاملا مؤمنانه بود، اما برای رسیدن به جایگاه نبوت و هدایت عموم مردم و مورد خطاب حضرت رب قرار گرفتن، نیاز به طی مراحلی داشت. اولین مرحلۀ آماده‌‌سازی ایشان برای فاصله گرفتن از آن زندگی مرفّه و لمس طعم سختی، گریز از دست فرعونیان در سخت‌ترین شرایط رفاهی و از صعب‌العبورترین مسیرها بود. در مدتی که ایشان بی هیچ توشه‌ای از کوره‌راه‌ها می‌گریختند تا ردیابی نشوند، تقریباً هیچ غذای کاملی نیافتند و سخت‌ترین حالات ضعف عمرشان را تجربه می‌کردند. حتی نقل است که از هیچ گیاه قابل خوردنی فروگذار نمی‌کردند. این سختی مسیر و گرسنگی بی‌سابقه ایشان را به ضعف شدیدی انداخت تا جایی که بعد از آب دادن به گوسفندانِ دختران شعیب در زیر سایه‌ای می‌آرامد و خود را نسبت به خیرات الهی فقیر می‌خواند. البته مرحلۀ سخت بعدی ده سال چوپانی برای شعیب است که ایشان را کاملا آمادۀ حرکت الهی خود می‌کند. نکتۀ مهم این است که به جهت آمادگی برای رسالات بزرگ الهی، راهی جز زیستن به شیوۀ پایین‌ترین سطوح مردم جامعۀ زمان خود نیست و اگر جز این باشد، قطعاً آنچه باید و شاید اتفاق نخواهد افتاد. نمونۀ معاصر آن حضرت امام خمینی رحمه‌الله‌علیه بودند که با وجود تمکن مالی نسبتا مناسب، زیست هماهنگ با پایین‌ترین سطح جامعۀ زمان خود را حفظ کرده بودند. رفاه‌گریزی ایشان تا جایی بود که خانۀ ایشان تا پایان عمر مبارکشان استیجاری بود و حتی مانع از گچ کاری حسینیه و محل دیدار عمومی خود شده بودند.