بسم الله الرحمن الرحیم

صافات ۱۰۲
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْی قَالَ یا بُنَی إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُک فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ
هنگامی که با او به مقام سعی و کوشش رسید ، گفت: «پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح می کنم ، نظر تو چیست؟» گفت «پدرم! هر چه دستور داری اجرا کن ، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت!»
————–
یک پیام از آیه:
جایگاهت که بالا می‌رود، دیگر دستورات و امتحانات‌ات خیلی رک و رو نیست… تکالیفت دیگر خیلی شفاف نیست… دیگر از مجاری رسمی نمی‌رسد… خیلی قطعی نیست… می‌خواهند ببینند تو چه می‌کنی… تو چقدر امر خدا را فهمیده‌ای… لذا فقط اشاره می‌کنند… اگر قبلا وحی می‌شد که چنین و چنان کن یا کسی تکلیف می‌کرد به تو، الان دیگر آن‌گونه نیست! صرفاً از مجاری غیرمحکم و غیررسمی‌ای همچون خواب یا حس (با قید صحت) چیزی را می‌بینی… واضح نمی‌گویند… اشاره می‌کنند… شاید اینقدر برایت محکم نباشد که تا سه مرتبه بفهمی و باز مردد باشی که انجام دهی یا نه… حتی ممکن است بروی با اسماعیلِ مورد اعتمادت مشورت هم بکنی! حکم خلاف میل توست و این اشارۀ صرف، برایت تردید می‌زاید… امتحان به این سختی، چرا این‌قدر غیر رسمی؟ چرا فقط توصیه‌ای؟ چرا محکم خدا نگفت برو این کار را بکن؟ خوب ابراهیم که حکم محکم برایش مساله‌ای نداشت! نه… مساله چیز دیگری است… مساله این است که گاهی خدا دوست دارد ببیند چقدر پای کار اویی؟ چقدر گوش به فرمانی؟ آیا همیشه باید خیلی محکم حرفش را به تو بزند یا رسیدی به جایی که او اشاره کند و تو با سر بدوی؟ با امتحان‌های ساده و راحت هم این حالت تو را نمی‌سنجد! بالاخره در امتحانات راحت شاید خیلی هم حکم مستقیم نخواهی و برایت روشن باشد، یا انجام دستورِ اشاره‌ای برایت سخت نباشد… اما… اما وقتی می‌خواهد به جایگاه‌های خیلی رفیع برساندت، امتحان‌های خیلی خیلی سخت را اشاره‌ای می‌گیرد… اصلا حکم نمی‌دهد و تکلیف نمی‌کند… خودت هستی و اشاره‌ای… الباقی دیگر با توست… این امتحان سخت توست که اشارۀ خدا را بفهمی یا نه… یا اشاره را می‌فهمی و همه‌ چیزت را برایش می‌دهی و مرتبۀ بلندی از عبودیت را می‌بینی، یا می‌مانی منتظر حکم شفاف و مستقیم و آش همان و کاسه همان… و تو تا به حال چند اشارۀ سختِ مرتبه‌ساز را رد کرده‌ای؟