بسم اللّه الرحمن الرحیم

متن زیر حاصل بیانات استاد گرانقدر دکتر مجید شاه‌حسینی در برنامۀ تلویزیونی شب سینما، مورخ ۹۸٫۱۰٫۱۹ است.

قهرمان و جایگاه آن در سینما

قهرمان جایگاه بسیار مهمی در سینما دارد. در متن پیش رو، جایگاه قهرمان در سینمای ایران، روند تحول او و نسبت او با قهرمان در سینمای هالیوود بررسی خواهد شد. تعریف ارائه‌شده از قهرمان در سینمای جهان و هالیوود شخصیتی است کنشگر که با دشمنان خود مبارزه می‌کند، آن‌ها را از سر راه برمی‌دارد و در نهایت به نقطۀ پایانی داستان می‌رسد. تعریفی که در این متن از قهرمان ارائه خواهد شد، با تعریف هیرو[۱] و سوپرهیرو،[۲] یعنی همان تعریف یونانیِ قهرمان در سینمای هالیوود و اروپا، متفاوت است.

پیشینۀ فرهنگ ایرانی و فرهنگ یونانی

برای روشن‌شدن تفاوت تعریف یونانی و ایرانی از قهرمان، لازم است در ابتدا پیشینه‌ای از این دو فرهنگ بررسی شود. از قریب ۲۵۰۰ سال قبل، دو فرهنگ رقیب ایرانی و یونانی وجود داشتند که میان آن‌ها جنگ‌هایی به وقوع پیوسته است. فرهنگ یونانی یا اُلمپی فرهنگی مشرکانه بود. یونانیان ارباب انواع را می‌پرستیدند، برای همۀ قوای طبیعت مظهر و رب‌النوعی قائل بودند و معتقد بودند که آن ارباب انواع، از فراز کوه المپ، تدبیر امور مردم را انجام می‌دهند. یونانیان در دوره‌ای به شکلی واقعی و در دوره‌ای دیگر به عنوان آرمان‌های هنری و اساطیر عرصۀ هنر آن‌ها را پرستیدند. از دوران رنسانس تا امروز، مفاهیم یونانی زیبایی‌شناختی، ارزشی و فلسفی بر فرهنگ غرب حاکم است. در یونان باستان برهنگی را اصل و زیباترین لباس انسان را پوست برهنۀ او می‌دانستند! این اصل، در هنر هلنی نیز ادامه یافته است. پیکره‌ها و تندیس‌های یونانی هم به همین شکل ساخته شده‌اند.

در ایران باستان، مردم از ابتدا یکتاپرست بودند و اساطیر آن‌ها مشرکانه نبود. رستم در شاهنامه پهلوانی ا‌ست که دین ‌بِهی دارد. همچنین مفهومِ بلند فَره ایزدی، که معادل ولایت تلقی می‌شود، در شاهنامه وجود دارد. بر خلاف یونان در هیچ‌کدام از پیکره‌های ایران باستان اثری از برهنگی نیست. تنها مجسمۀ برهنۀ ایران، یعنی هرکول بیستون را یونانیان در زمان اشغال این سرزمین ساختند. این پیکره از دورۀ سلوکیان بر جای مانده است.

در یونان باستان نگاهی متعالی و ملکوتی به آسمان وجود ندارد. در اساطیر یونان اورانوس را مظهر آسمان می‌دانند که فرزندش کرونوس او را به زیر می‌کشد و با مجروح‌کردنش، قدرت را از او می‌گیرد. پس از آن تمام وقایع بر زمین، یعنی گایا، می‌گذرد و تمام اساطیر یونان زمینی هستند. گایا مادرِ زمین در قلب آتشین خود تارتاروس، ژئان‌ها، تیتان‌ها و هیولاها را می‌پرورد. گروهی دیگر از فرزندان گایا، یعنی زئوس و خواهران و برادرانش، بر فراز کوه المپ مستقر هستند. معادل اسطوره‌ای کوه المپ در فرهنگ ایرانی کوه قاف است، با این تفاوت که در فرهنگ ایرانی موجود مستقر در کوه قاف را سیمرغ، نماد ولایت باطن، می‌دانند. همچنین زال، پدر رستم، مؤیَّد به تأیید سیمرغ است. نکتۀ مهم دیگر آن‌که در فرهنگ ایرانی وحی رحمانی صورت می‌پذیرد؛ اما در فرهنگ یونانی اگر وحی‌ای در کار باشد، از جنس الهام شیطانی است؛ همان‌گونه که خداوند در آیۀ ۱۲۱ سورۀ مبارکۀ انعام می‌فرماید: «إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِیَائِهِمْ».

تفاوت قهرمان یونانی و پهلوان ایرانی

با توجه به پیشینۀ مطرح‌شده از تفاوت دو فرهنگ ایرانی و یونانی، دور از انتظار نیست که ویژگی‌های قهرمان هم در این دو فرهنگ تفاوت بسیاری داشته باشند. در فرهنگ ایرانی، قهرمان را پهلوان می‌دانند. پهلوان در نقطۀ مقابل تعریف یونانیِ هیرو قرار دارد. برای پهلوانان ایرانی غیرت شاخصه‌ای مهم است؛ اما قهرمان یونانی قدرت را اصل می‌داند. پهلوان ایرانی جبهۀ حق را یاری می‌دهد؛ اما در فرهنگ یونانی فقط پیروزی تقدیس می‌شود. در فرهنگ یونانی، قهرمانان در ماجرایی تراژیک ترسیم می‌شوند. تراژدی در تعریف یونانی، جدال نافرجام قهرمان است با تقدیر بی‌رحمانۀ ارباب انواع اُلمپ. این ارباب انواع به دلیل قدرت بیشتر، ارادۀ خود را بر قهرمان تحمیل می‌کنند. قهرمانِ طالبِ پیروزی به مصاف آن‌ها می‌رود اما مقهور سرنوشت شومی‌ می‌شود که برای او رقم زده‌اند. او هرچه از سرنوشت خود می‌گریزد، باز به آن مبتلا می‌شود و در نهایت شکست می‌خورد. هدف پهلوان ایرانی یاری حق است؛ او گاهی پیروز می‌شود و گاهی نمی‌شود. پهلوان ایرانی اخلاق‌مدار است و هرگز رفتاری خلاف شأن خود و دیگران مرتکب نمی‌شود؛ اما در یونان قهرمانان بسیار شهوتران و غالباً حرام‌زاده هستند. در واقع در فرهنگ یونان حرام‌زادگی شرطی برای قهرمانی است و قهرمان باید سری در زمین و سری در المپ داشته باشد. مطابق اساطیر یونان از آمیزش نامشروع ارباب انواع المپ با انسان‌های فانی، نیمه‌جاودانانی پدید آمده‌اند که هیرو یا سوپرهیرو نامیده می‌شوند. هرکول، تزئوس و پرسئوس مصداق قهرمانانِ نیمه‌جاودان با مادران زمینی و پدر اُلمپی هستند. زئوس، یکی از ارباب انواع یونان باستان، تعداد زیادی فرزند نامشروع در میان انسان‌ها دارد. در فرهنگ ایرانی پهلوان یا اسطوره، با داشتنِ ریشۀ زمینی، باور به آسمان دارد و از خصوصیات آسمانی بهره برده است. اما اسطوره‌های یونانی خدایانی هستند با خصوصیات زمینی.

در فرهنگ یونانی قهرمان عیاش، بی‌رحم و ظالم است. به طور مثال هرکول در حالت مستی، بی‌خبری و جنون، فرزندان و همسرش را بی‌رحمانه به قتل می‌رساند. او به عنوان تاوان کارش، باید از دوازده خان مرگبار عبور کند تا بخشیده شود. در فرهنگ ایرانی پهلوان یاور مظلوم است و طالب قدرت نیست. او طمعی به ثروت ندارد. در فرهنگ یونانی، جادو، جادوگری، طلسم و سحر اهمیت زیادی دارد و جادوگرانی مانند سیرسه بسیار محبوب هستند. در فرهنگ ایرانی اما پهلوان جادوستیز و دیوبند است. در واقع، در فرهنگ ایرانی باب جادو بسته‌ است و فقط افرادی مانند افراسیاب تورانی، رقیب رستم، جادو می‌دانند. یکی از هفت‌خان رستم نیز مقابله با پیر جادو است.

قهرمان یونانی با مرگ ‌از بین می‌رود. در بهترین حالت و در موارد استثناء مانند هرکول و دیونیزوس به او فرصت می‌دهند که جاودان شود، به المپ برود و صفات پلید ارباب انواع را داشته باشد. در فرهنگ و اساطیر ایران، لطف خدا، امداد سیمرغ و باور به غیب وجود دارد. برای پهلوان اسطوره‌ای ایرانی، مفهوم بلند و والایی به نام شهادت تعریف می‌شود. بنابراین میان پهلوان ایرانی و قهرمان تفاوت بسیاری است و قهرمان یونانی هرگز معادل پهلوان ایرانی نیست.

مختصات روحی ایرانیان

هنگام نزول آیۀ ۵۴ سورۀ مائده‌، اعراب از پیامبر اکرم(صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌) دربارۀ افراد مدنظرِ این آیه پرسیدند. پیامبر(صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌) دست بر شانۀ سلمان ‌گذاشتند و مقصود آیه را قوم سلمان معرفی کردند. مختصات روحی ایرانیان در این آیه مطرح شده است: خداوند در این آیه خطاب به کسانی که ایمان آورده‌اند می‌فرماید اگر از دین خود مرتد شوند، به‌زودی خدا قومی را به جای آن‌ها می‌آورد «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ». مطابق متن آیه این قوم واجد پنج صفت هستند: «یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ» خدا آن‌ها را دوست دارد و آن‌ها نیز خدا را دوست دارند؛ «أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ» در نزد مؤمنان به‌شدت خاضع و متواضع هستند؛ «أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ» در مقابل کافران قوی، سرکش و استوار هستند؛ «یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَهَ لَائِمٍ» در راه خدا جهاد می‌کنند و در مسیر این جهاد از ملامتِ ملامتگران نمی‌هراسند. معنای اتَمّ این پنج صفت ایرانی‌ها بعد از انقلاب اسلامی ایران دیده می‌شود. ایرانیان قومی خدادوست و ولایت‌مدار هستند که خود را به همۀ مظلومین جهان متعهد می‌دانند. تمام ایرانی‌ها به داشتنِ این صفات مفتخرند که خداوند آن‌ها را طرفدار مظلوم و مخالف ظالم قرار داده است. پیش از انقلاب، مرحوم آیت‌اللّه طالقانی در تفسیر این آیات چنین سخنانی بیان می‌فرمودند و مستمعین از خود می‌پرسیدند مگر می‌شود روزی ایرانی‌ها به چنین جایگاهی برسند؟ امروز، همان روز است. شهادت حاج قاسم سلیمانی به عنوان پهلوانی ایرانی، که با تعریف الگوی پهلوان موحدِ فرهنگ شیعی، معنای اتَم این پنج صفت است، جهان اسلام و جهان شرق را ‌لرزاند. مطالعۀ آیه ۵۴ سورۀ مائده به جامعه‌شناسان کمک می‌کند تا مختصات روحی ایرانی‌ها را بهتر درک کنند.

آیین پهلوانی در ایران

انتظار وجود پهلوانی آسمانی، خدایی و یکتاپرست در ایران از دیرباز تا ظهور اسلام وجود داشته است. آیین پهلوانی فقط در ایران باستان نبود. با ورود اسلام به ایران، ایرانیان چهرۀ اتَمّ و معنای متعالی پهلوان مورد انتظار خود را در وجود تابناک امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) و فرزندان ایشان دیدند و شیعه شدند. امام علی(علیه‌السّلام) گمشدۀ ایرانی‌ها بودند. بنابراین ایرانیان با دیدن معنای اتَمّ پهلوانی در وجود ایشان، چنان دلباخته شدند که تشیع در ایران با سرعت رشد کرد. پس از ورود این معنای اتمّ پهلوانی، فرهنگ فتوّت و پهلوانی با معنای بعد از اسلام در ایران شکل گرفت. فتوّت‌نامه‌ها شاهدی بر این مدعا هستند که رسائل اخوان‌الصّفا در پنجاه و دو رساله یک نمونه از آن‌ها است. حتی کاسبان عادی بازار با نگارش فتوّت‌نامه، آداب و رسم پهلوانی را در کسب خودشان تعریف می‌کردند. به همین صورت حتی برای نانوایی که می‌خواست طبق آیین فُتات نانوایی کند یا آهنگری که بنا داشت به این مرام مزین شود، دستورالعمل و صفات ممیزه‌ای تعریف شده بود.

مفهوم مشرق‌زمینی و شیعی از پهلوان

پهلوان یک واقعیت عینی جامعه است اما همیشه در تاریخ وجود خارجی ندارد. او می‌تواند مابازای امروزی داشته باشد. معنای اتم پهلوانی در دوران دفاع مقدس در وجود جوانانی که با روح بزرگ‌شان، کارهای عظیمی کردند، دیده شد. فرهنگ پهلوانی ایرانی در دفاع مقدس حماسه آفرید. سرداران شهید دوران دفاع مقدس، شهیدان چمران، همت، حاج احمد متوسلیان و همچنین حاج قاسم سلیمانی همگی از یک نسل هستند. بعد از انقلاب اسلامی ایران و به‌ویژه در دوران دفاع مقدس فرهنگ ولایی این پهلوانان را پرورش داد. فرهنگ برخاسته از دفاع مقدس، همچون گنجی بود که خیلی زود به منطقه صادر و به محور مقاومت تبدیل شد. پهلوان مانند قهرمان با عضلات و بازوی ستبر شناخته نمی‌شود، بلکه به سبب داشتن روح، اراده و خصال اخلاقیِ ویژه، پهلوان نامیده شده است. هیچ‌کدام از این پهلوانان به معنای یونانی عضلانی، نیرومند و کنشگر نیستند؛ اما روح‌های بزرگی دارند. این بزرگواران به معنای ایرانی و مشرق‌زمینی پهلوان هستند.

در ایام شهادت سردار بزرگوار، حاج قاسم سلیمانی، ملت قهرمان ایران، پهلوان خود را از شهری به شهر دیگر بردند و تشییع کردند. با این حرکت روح حیات در جامعه دمیده شد. در کشمیر، پاکستان، هند، آسیای میانه، عراق، سوریه، لبنان و یمن برای شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی و شهدای همراه ایشان مراسم عزاداری برپا شد و این شهیدان عزیز را ستایش کردند. این یعنی همۀ مردم این سرزمین‌ها پهلوانِ ارزش‌مدارِ ولایت‌محور را با تعریف شیعی می‌فهمند. شهید بزرگوار، حاج قاسم سلیمانی در ظاهر بدنی نحیف، مجروح و رنجور داشتند، اما روح ایشان به قدری بزرگ بود که عالم را تکان ‌داد و به این ترتیب صفات پهلوانانه و خصال ایشان، این‌چنین جهانی شد. مردم عزادارِ در غم ایشان، به معنای مشرق‌زمینی تعریف پهلوان را می‌فهمند؛ اما افرادی مانند استیون کینگ، رُز مک‌گوام، رابرت دنیرو و مایکل مور، که برای صدور دستور ترور سردار سلیمانی به ترامپ حمله کردند و بر او خُرده گرفتند، فرهنگ پهلوانی ایرانی را نشناخته و نفهمیده‌اند. برای آن‌ها که با فرهنگ غرب خو گرفته‌اند و در آن رشد کرده‌اند، زمان زیادی لازم است تا مفهوم پهلوانی را درک کنند.

قهرمان‌محوری هالیوود

قهرمانان سینما می‌توانند مخاطب خود را تحت تأثیر قرار دهند. رمبو، کهنه‌سربازی بود که از ویتنام بازگشت و از قهرمان اپوزیشن،‌ به قهرمان پوزیشن تبدیل شد. او حتی در سبک پوشش هم بر مخاطبانش مؤثر بود. آمریکا طبق الگوی قدیمی رؤیای آمریکایی، باور خود را به قهرمان حفظ کرده است و تا امروز هم سینمای قهرمان‌محور دارد. هنر هالیوود، تعریف سبک زندگی است. آمریکایی‌ها بر مبنای رؤیای آمریکایی شیوۀ زندگی تعریف می‌کنند. در هالیوود بلیط نمی‌فروشند، فرهنگ می‌فروشند! اگر هالیوود روزی تعطیل‌شود، فروش سلاح آمریکایی در دنیا به یک‌چهارم، فروش اتومبیل آمریکایی به یک‌‌هشتم و فروش لوازم منزل و لوازم مصرفی زندگی به یک‌شانزدهم تنزل پیدا خواهد کرد.

سینمای ایران و مفهوم قهرمان

سینمای ایران قهرمان را باور ندارد. در سینمای ایران، مردان کنشگری همچون قیصر حضور دارند، اما آن‌ها قهرمان نیستند. جای خالی قهرمان بر روی پردۀ سینمای ایران به‌شدت احساس می‌شود. از سوی دیگر قهرمان در آثار سینمایی هالیوود با آنچه از سینمای ایران انتظار می‌رود، متفاوت است. اولین ‌ماچویی[۳] که روی پردۀ سینما در فیلم کابیریا دیده شد، ماسیس نام داشت. از دورۀ سینمای صامت تا امروز، تمام ماچوها یک الگوی مشترک دارند؛ مردان نیمه‌برهنۀ عضلانی. رمبو، آرنولد و همۀ ماچوها طبق الگوی آشیل و هرکول یونانی تولید شده‌اند. این شخصیت‌ها، مردانی صرفاً کنشگر هستند اما پهلوانان ایرانی نه با فیزیک، بلکه با روح بلند خود تعریف می‌شوند. در فیلم آژانس شیشه‌ای شخصیت حاج کاظم مانند وِتِرن‌ها[۴] نیست. آنجا که حاج کاظم قصۀ حملۀ غولی به شهر را تعریف می‌کند، آرمان‌خواهی‌اش در حدی‌ است که همۀ گروگان‌های خودش را تحت تأثیر قرار می‌دهد. گروگانگیری در این فیلم نمادین است و حاج کاظم در زندگی روزمرۀ مردم مکثی ایجاد می‌کند تا از قهرمان‌شان عباس حیدری برای آن‌ها بگوید. آن‌ها هم به‌شدت تحت تأثیر او قرار می‌گیرند.

مطالعه بخش دوم این متن>>>

[۱] Hero

[۲] Super Hero

[۳]. مردان قوی با بدن عضلانی.

[۴] کهنه‌سربازان از جنگ برگشته و غالباً پشیمان و معترض.