بسم الله الرحمن الرحیم

مصاحبۀ دکتر مجید شاه‌حسینی با مجله عصر اندیشه شماره ۲۲ (اسفند ماه ۱۳۹۸)

برای خرید نسخه کامل این مجله کلیک کنید!

آیا در کشور ما سینمای استراتژیک وجود دارد؟

بسم الله الرحمن الرحیم.

خیر؛ سینمای استراتژیک به چند دلیل در کشور ما وجود ندارد؛ اول آنکه ساختار صنفی سینمای ما برای این معنا مهیا نیست؛ اصولاً در کشوری که تصور از سینما به مثابه صنف است، چیزی به نام سینمای استراتژیک پدید نمی‌آید. چرا صنوف باید دغدغه این را داشته باشند که کار استراتژیک انجام دهند؟ تعریف مدیران ما از سینما عبارت است از تعدادی صنوف پر سروصدا که اگر به آنها رسیدگی نکنند،‌ صدایشان درمی‌آید و برای مدیران هزینه ایجاد می‌کنند؛ در چنین شرایطی مدیران تنها مراقبند که صدای صنوف درنیاید و وضعیت موجود را به هر قیمت که شده حفظ کنند؛ از چنین مدل مدیریتی سینمای استراتژیک حاصل نمی‌شود. در وضعیتی که مدیر می‌خواهد تا زمان سرپرستی‌اش، محصول کارش روی پرده سینما برود‌، از این دست بدهد و از دست دیگر بگیرد،‌ کارهای زودبازده و سریع التولید بپسندد، سینمای استراتژیک پدید نمی‌آید. وقتی مصالح صنفی بر مصالح ملی،‌ آرمانی و اعتقادی ما غلبه داشته باشد، منافع صنف بر همه چیز غالب باشد و مسائل مالی دغدغه اول باشد، بی‌شک چیزی به نام سینمای استراتژیک پدید نمی‌آید.

اولین شرط داشتن سینمای استراتژیک، «رسانه» دانستن سینماست. اگر سینما را رسانه ندانیم، بازهم چیزی به نام سینمای استراتژیک متولد نخواهد شد. نگاه استراتژیک یا راهبردی، آینده‌های دور را می‌بیند و ناظر به آن، دست به آفرینش‌های هنری می‌زند؛. وقتی شما چنین نگاه کلان‌نگری ندارید و همه چیزِ سینمایتان موکول به روزمرگی است، قطعاً سینمای استراتژیک هم نخواهید داشت. معدود آثار استراتژیکی هم که به دلیل همت افراد خاص، در اوضاع خاص و با بودجه‌ای خاص پدید می‌آید، آن‌چنان مورد هجمه و حمله قرار می‌گیرد که مایه عبرت دیگران شود؛ این آینه عبرت، دیگران را اعم از مدیر و عوامل تولید و فیلمساز بر حذر می‌دارد که دیگر به چنین عرصه‌ای ورود نکنند؛‌ در این وضعیت هرگز سینمای استراتژیک پا نمی‌گیرد.

میزان مطالعه اصحاب سینمای کشور پایین است و فاقد فرهیختگی و دانش لازم برای ورود به این رسانه‌اند. این عامل دیگری است که هسته اولیه سینمای استراتژیک شکل نگیرد. این افراد اساساً دغدغه‌های جدی ندارند و فیلم‌ها تکراری، تقلیدی و صرفاً پول‌سازند. اصولاً چنین رویکردی محکوم به زوال و فنا است. همه چیز در موجی میرا به سمت زوال حرکت می‌کند و الگوهای قبلی به قدری تکرار می‌شوند که نخ‌نما شده و از بین می‌روند. به همه این دلایل، ما در کشورمان سینمای استراتژیک نداریم.

بایسته‌های خلق سینمای استراتژیک در کشور چیست؟

اولین گام عبارت است از ارائه تعریفی درست از سینما؛ بدین معنا که سینما رسانه است نه صنف. همچنین باید تعریفی درست از صنوف سینمایی داشت؛‌ بدین معنا که صنوف سینمایی به جای اینکه در وهله نخست به معاش خود بیاندیشند، باید به ارزش،‌ کیفیت و پیام اثر تولید شده بیاندیشند،‌ به اینکه چه چیزی تا سال‌ها پس از مرگشان باقی خواهد ماند و تأثیر فعلی و ذاتی دارد. ‌آنها باید چنین نگاهی به محصول کارشان داشته باشند نه اینکه آن را همچون کالایی زودگذر ببینند که پس از ارائه، مصرف شده و تمام می‌شود. به عبارت ساده‌تر نباید تعریف ما از سینما یک بسته پفک باشد، که آن را به خلائق می‌دهیم تا مصرف کنند و تمام شود. ‌ما باید سینما را همچون برجی ببینیم که سال‌ها پس از ساختش، همچنان پابرجا خواهد ماند، دیگران آن را می‌بینند و با دیدنش درباره ما قضاوت می‌کنند؛ اگر چنین نگاهی داشتیم، شیوه فیلم‌سازی‌مان تغییر خواهد کرد.

دومین گام برای داشتن سینمای استراتژیک، تربیت مدیرانی کلان‌نگر و استراتژیست است؛‌ حاصل عملکرد مدیران سیاست‌زده هرگز سینمای استراتژیک نخواهد بود.‌ کسانی می‌توانند متولی سینمای استراتژیک باشند که نگاه کلان فرهنگی و راهبردی به مسائل داشته باشند؛‌ کسانی که نگاهشان معطوف به منافع ملی است نه منافع سیاسی، حزبی و جناحی. برای این منظور به مدیرانی نیاز است که اولویت‌بندی مدیریتی‌شان به سمت پدیدآوردن چنین سینمایی سوق داشته باشد نه اینکه صرفاً با حفظ وضع موجود، بخواهند اصحاب سینما را از خود راضی و ساکت نگه دارند؛ ‌مدیرانی که سینما را سکوی پرتاب خود برای مشاغل جدی‌ و بزرگ‌تر ندیده باشند؛ مدیرانی که نخواهند از قِبل مدیریت و نانی که امروز به سینما قرض می‌دهند، فردا به صنوف سینمایی بپیوندند، دکانی دونبش در کنار دکان دیگران باز کنند و از این طریق به کاسبی تازه‌ای مشغول شوند. در وضعیت کنونی کم نیستند مدیران دیروز و کاسبان امروز! مدیر استراتژیست تنها می‌تواند ذیل حوزه مدیریت سینمای استراتژیک متولد شود.

سومین گام تصویب قوانینی است که اهمیت سینمای استراتژیک برای کشور را تشخیص دهد. چنین قوانینی ناظر به تخصیص بودجه صحیح برای ساخت تولیدات استراتژیک است.‌ همچنین ضروری است فناوری‌های لازم برای حصول به این مقصود فراهم شود و برای رسیدن به سینمای راهبردی یا استراتژیک، به حد لزوم، صبور بود.

مصالح مورد نیاز برای قوام سینمای استراتژیک را چه می‌دانید؟

ابتدا باید مسائل استراتژیک کشور را بررسی کرد. آنچه برای یک کشور استراتژیک محسوب می‌شود منافع کلان آن کشور است؛‌ منافعی که در حوزه اعتقادات، نظام ارزشی، هویت ملی، شأن جهانی و شمایلِ آینده کشور تعریف می‌شود. البته گاهی ممکن است فیلمی به گذشته بپردازد اما بدان وسیله افقی را به سوی آینده بگشاید که این خود یکی دیگر از رویکردهای سینمای استراتژیک است. جان کلام؛ هرچیزی که در حوزه اعتقادات و دین مردم به صورت جدی کار کند، نگاهش خاص و فردی نباشد، قابلیت تعمیم به کل جامعه را داشته باشد، بتواند در حوزه هویت ملی یک کشور نشانی دقیقی ارائه کند، بتواند از آیندۀ یک کشور افق روشنی ترسیم کند و نگاهی راهبردی و کلان به مردم یک کشور یا به مردم جهان داشته باشد، مشمول عنوان سینمای استراتژیک و صفات این سینما می‌شود.

همانطور که از نام سینمای استراتژیک مشخص است، به موضوعات مهم اهتمام می‌کند و چندان دغدغه دراماتورژی، لوس بازی‌های فناورانه سینما و شخصیت‌های ملوس و عبوس را ندارد؛ چنین سینمایی پیش ‌از اینکه شخصیت‌محور باشد، موضوع‌محور است؛ به موضوعات و حوادث مهم اهتمام دارد. البته در این راستا به افراد مهم نیز توجه می‌کند. ‌سینمای استراتژیک سینمایی نیست که برشی ساده از واقعیت یک روز جامعه را در قالب نگاهی کاملاً رئالیستی نشان دهد.‌ سینمای استراتژیک حتی سینمای جشنواره‌پسند هم نیست. موضوعات راهبردی ما هیچ‌گاه دغدغه جشنواره‌های بیگانه نبوده است، پس‌ تولیدات این حوزه می‌تواند در هیچ جشنواره‌ سینمایی جایزه نگیرد.‌ حتی می‌تواند در فروش گیشه هم چندان موفق نباشد؛ چراکه تضمینی نیست که خیل کثیری از مخاطبان خوگرفته به سینمای نازل،‌ فرودست و بعضاً مبتذل به موضوعات فاخر سینمایی نیز به همان میزان اقبال نشان دهند؛ البته قطعاً در میان مردم هر کشوری انسان‌های بلندطبعی هم هستند که به تماشای چنین فیلم‌هایی می‌نشینند اما ازآنجاکه تولید چنین فیلم‌هایی گران است، احتمالاً با فروش گیشه مؤونه خود را برنگرداند.‌ دستاورد شما در سینمای استراتژیک میزان فروش بلیط در گیشه نیست. بلکه «فروش اندیشه» است. شما در چنین سینمایی فکر و فرهنگ می‌فروشید و هنجارهای کلان و ارزش‌های یک کشور را تعریف می‌کنید.

امروز تعطیلی هالیوود به معنای ضرر مالی آمریکا ناشی از قطع فروش فیلم‌ها در گیشه نیست؛ بلکه بسیار کلان‌تر از این خواهد بود. با تعطیلی هالیوود، فروش سلاح آمریکایی در دنیا به یک چهارم، خودروی آمریکایی به یک هشتم و لوازم منزل آمریکایی به یک شانزدهم کاهش می‌یابد و آنچه تحت عنوان American lifestyle یا شیوه زندگی آمریکایی از آن یاد می‌شود، تا یک N ام تضعیف خواهد شد.

پس در سینمای استراتژیک فرهنگ می‌فروشند؛ کالا یا بلیط نمی‌فروشند. وقتی مقصود ما سینمای استراتژیک است، باید به این هدف کلان فکر کنیم؛‌ نه اینکه طبق منطق تکنسین‌ها و فناوران کاسبِ سینما، صرفاً به بازگشت بودجه بیاندیشیم.

آیا در سینمای غرب و هالیوود نیز همچون سینمای ما به فیلمسازانی که فیلم‌های استراتژیک می‌سازند، برچسب‌هایی نظیر سفارشی‌ساز یا فیلم‌ساز حکومتی زده می‌شود؟

خیر؛ این مهملات بیشتر در سرزمین ما و آن هم در بین صنوف سینمایی‌مان رایج است؛ ‌وقتی مدیران ما سینما را مدیریت نکنند، لاجرم مدیریت‌های برون‌مرزی و جشنواره‌های خارجی سینمای ما را مدیریت خواهند کرد؛‌ چنین تفکری محصول مدیریت آنها است؛ به محض اینکه فیلمی به سمت منافع ملی و اصول راهبردی تمایل پیدا می‌کند، با دستوری که از اتاق فکرهای برون‌مرزی می‌رسد، عوامل درون‌مرزی‌شان به آن فیلم حمله می‌کنند. چنین اتفاقی طبیعی نیست و تنها مختص کشور ما است. در آمریکا و اروپا شرایط اینگونه نیست که اگر فیلمسازی فیلمی استراتژیک بسازد، همگی بر سرش ریخته و به او بتازند که چرا فیلم کلیشه‌ای ساخته‌ای؟ کمااینکه «اولیور استون» که یکAngry Young Man  آمریکایی بوده و اکنون به Angry Old Man  تبدیل شده است و هنوز هم سعی می‌کند فیلم‌های معترض و انقلابی بسازد و اصولاً در آمریکا فیلمساز اپوزیشن محسوب می‌شود، وقتی فیلمی کاملاً سفارشی و پوزیشن به نام «الکساندر» را می‌سازد، او را بمباران نمی‌کنند؛ اگر حتی به او بگویند که تو تاریخی‌ساز نیستی و بهتر است فیلم‌های روز اجتماعی نیویورکی با ته لهجه تند انتقادی نسبت به سیاست‌های روز آمریکا بسازی، اما هرگز به او نمی‌گویند که چرا فیلمی در راستای اهداف و منافع ملی وقت آمریکا ساخته‌ای. ‌این اتفاق تنها در کشور ما می‌افتد. جالب آنکه اکثر افرادی که به سوژه‌های سفارشی می‌تازند، به دلیل سرمایه این فیلم‌ها، طالب آن‌ها هستند و معتقدند که خودش را بیاور و اسمش را نه! پولش را به من بدهید تا هرطور دلم خواست این رسالت را انجام دهم! بنابراین همه با پولش موافقند اما نمی‌خواهند مسئولیتش را بپذیرند. بدنامی کار سفارشی به معنای بدی مفهوم نیست. کسانی که چنین فضایی را برای این کارها فراهم کرده‌اند، انسان‌های بدی بودند که یک سوژه و مفهوم ملی را بدنام کردند.

محرم، عاشورا و اربعین همواره برای ما شأن راهبردی و استراتژیک دارند. انقلاب اسلامی ایران و آرمان‌های آن، دفاع مقدس، همه قصه‌های قرآنی که قصه‌هایی فرازمانی و فرامکانی هستند، از چنین شأنی برخوردارند. هرچیزی که به آیندۀ تشیع و آینده جهان اسلام مربوط شود، برای ما دارای شأن راهبردی است. به یاد دارم در دهه ۸۰، در ایام عیدی که با محرم تلاقی کرده بود، مدیری برای سیمای جمهوری اسلامی یک اثر استراتژیک ملی ساخت و در نهایت محکوم شد به کار سفارشی! آن هم ‌اثری که برای امام حسین(ع) کار شده بود. کسی که فکر می‌کند چنین سوژه‌هایی سفارشی است، باید پاسخ دهد که کدام یک از کارهایش سفارشی نیست؟ اکثر کسانی که کارهای روز، مینی‌مالیستی و کانسپچوال می‌سازند، از جشنواره‌های غربی سفارش گرفته‌اند. به سفارش آنها است که با نگاهی تلخ، تیره و تار به کشور خود نگاه می‌کنند و با نگاهی قرین تحقیر ملتشان را ترسیم می‌کنند. ‌بنابراین سفارشی‌ساز واقعی آنها هستند.

آیا برای تولید اثری استراتژیک به یک زنجیره با حلقه های متعدد که هر یک از این حلقه‌ها مسئولیت و کار ویژه مختص خود را داشته باشند، نیاز است؟

بله؛ ‌قطعاً وجود چنین زنجیره‌ای ضروری است و این زنجیره باید ناظر به تصمیم اولیه و نگاه مدیریتی ایجاد شود. فیلم‌های استراتژیک مراحل پیش‌تولید بسیار جدی دارند. توجه به نوع تخصیص بودجه، ترکیب شورای اندیشه‌ورز و مدل نگارش فیلمنامه در این مرحله ضروری است. در مرحله تولید نیز اهتمام به ترکیب عوامل، گروه و پروداکشن با رویکردی راهبردی ضرورت دارد. مرحله پساتولید نیز بسیار جدی است‌؛ این مرحله ناظر به تولید محصولات تبلیغی اطلاع‌رسان و اکران جدی و حرفه‌ای درون‌مرزی و برون‌مرزی است. بنابراین یک اثر استراتژیک همه چیزش راهبردی و استراتژیک است. البته اگر فیلمی فاز ماقبل تولید و تولید خوبی را پشت سرگذاشت و در پساتولید در قبال آن جفا شد، از مزیت نامیرایی برخوردار خواهد بود؛ چراکه فیلم استراتژیک فرازمان و فرامکان است. هر فیلم خوب راهبردی در آینده نیز قابلیت کشف و بازتماشا دارد و شأن آن در گذر زمان زایل نمی‌شود. اگر فیلم خوبی همچون فیلم کودکی پیامبر اکرم(ص) اثر آقای مجید مجیدی در دنیا امکان اکران پیدا نکند یا فیلم خوب دیگری مثل «ملک سلیمان» اثر آقای شهریار بحرانی از سوی مافیای جهانی یهود امکان توزیع جهانی‌ پیدا نکند، باز هم در ادوار آینده به عنوان فیلم روز باقی خواهند ماند و در زمان و مکان خاصی تعریف نمی‌شوند. فیلم‌هایی چون «مریم مقدس» اثر آقای بحرانی یا سریال «یوسف پیامبر» اثر مرحوم سلحشور نیز از چنین خصیصه‌ای برخوردارند. آثار دینی و اعتقادی، ‌هرگز نخواهند مرد و در هر دوره‌ای که به تماشایشان بنشینیم، فیلم آن دوره محسوب می‌شوند؛ حتی اگر کسانی از این فیلم‌ها به شایستگی استقبال نکنند و این زنجیره در قسمت پخش و توزیع خود گرفتار آفت شود، باز هم‌ ارزش چنین فیلم‌هایی زایل نمی‌شود. اما اگر در مراحل اولیه این زنجیره خللی باشد که به شورای اندیشه‌ورز، ‌تخصیص بودجه و تیم تولید بازگردد، آن وقت است که دیگر برای آن فیلمِ راهبردی کار زیادی نمی‌توان کرد.

آیا در سینمای ما پتانسیل انسانی مورد نیاز اعم از نویسنده، کارگردان، نظریه‌پرداز و… برای ساخت آثار استراتژیک وجود دارد؟

بخشی از این پتانسیل را داریم و بخشی دیگر را نداریم که قابل تأمین است. به نظرم ما متون استراتژیک دینی بسیار خوبی مثل قرآن داریم؛‌ متون تاریخ دینی و تاریخ ادیان منابع بسیار خوبی هستند. همچنین متون استراتژیک ملی و خوبی مثل شاهنامه و دیگر آثار ادبی داریم.‌ زندگی مفاخر ملی منبع خوب دیگری است که می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. متون استراتژیک انقلاب اسلامی منبع خوب دیگر ما است که تاریخ انقلاب اسلامی، زندگی شخصیت‌های تراز اول انقلاب اسلامی و اتفاق‌های شگرفی را شامل می‌شود و در طول ۴۰ سال اخیر رخ داده است. بنابراین باید بگویم منابع لازم و کافی را در اختیار داریم و فرایند اقتباس هم وجود دارد؛‌ نویسنده را می‌توان پیدا کرد. مشکل به جایی بازمی‌گردد که بازیگران گاهی هستند و گاهی نه. برخی همکاری می‌کنند و برخی یا اصولاً از انجام کارهای استراتژیک می‌ترسند یا چنین آثاری را بایکوت می‌کنند.‌ در چنین وضعیتی می‌توان با تلفیقی از بازیگران ایرانی و خارجی کار را پیش برد. کارگردان چنین آثاری را نیز داریم و اگر لازم شد می‌توان از مشورت دیگران استفاده کرد. برای جلب همکاری گروه و تیم اجرایی هم معمولاً مشکلی وجود ندارد و در این راستا می‌توان از ظرفیت‌های بین‌المللی هم استفاده کرد؛‌ به عنوان مثال برای موسیقی برخی از آثار استراتژیکی که نام برده شد، از امکانات ارکستر سمفونیک کشورهای دیگر استفاده شد.‌ همانطور که برای فیلم «ملک سلیمان» از ظرفیت ارکستر سمفونیک چین استفاده شد یا برای فیلم «راه آبی ابریشم» از امکانات شهرک سینمایی «شانگهای فیلم» استفاده شد. بالاخره برای ساخت موسیقی اپیک و حماسی در شأن یک فیلم استراتژیک ممکن است به امکاناتی وسیع‌تر از آنچه داریم، نیاز باشد. بنابراین برای ساخت یک اثر استراتژیک اگر امکاناتی در داخل کشور، قابلیت تهیه نداشته باشد، می‌توان برای ساخت آن از ظرفیت‌های برون‌مرزی نیز بهره برد و این امر، امری محال نیست.

برای خرید نسخه کامل این مجله ارزشمند کلیک کنید!